طبیبانه

هم طبیب جسم هم طبیب دل

طبیبانه

هم طبیب جسم هم طبیب دل

در این مجال به حول و قوه اللهی؛ کوتاه و مختصر به مباحث طب سنتی و اسلامی و مسائل اعتقادی در مذهب شیعه امامیه خواهیم پرداخت.

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۲
اسفند

این  روزها روز مادر است ! روز شهادت مادر...  بانوی دو عالم ، حبیبه خدا ... اگر بخواهیم از فضائل و مقامات این بزرگوار بگوییم که صفحات و قلم ها تاب نمی آورند ... جز خبیثان در برابر منزلت زهرا مقاومت نکرده اند ... بنا دارم به فضل اللهی و با مددحضرت این ایام که ایام شهادت آن بزرگوار هست کمی از اتفاقات و حوادث حول شهادت ایشان بنویسم و سعی کردم در مقام گردآوری و تحقیق  تمام تلاش خود را انجام بدهم تا از دیدگاه فریقین (شیعه و سنی ) این حادث را واکاوی کرده باشیم ...

اینقدر شیعه مظلومه که وقتی از بزرگترین جنایات تاریخ در مورد خودش می خواد صحبت کنه ترس از این داره که عده ای به بهانه توهین یا بی احترامی به بزرگان اهل سنت بخواهند در جایی از این دنیا بچه شیعه ای را مورد آزار قرار بده ... عزیزان اهل سنت منو ببخشند من مدت مدیدی را بین برادران اهل سنت زندگی کردم و بهترین دوستانم که هنوز با ایشان ارتباط دارم از اهل تسنن هستند و با چشم خود می دیدم که چطور محبت و ارادت ایشان به اهل بیت از اعماق وجودشان می جوشد و با این محبت زندگی می کنند ... حساب وهابیان از اهل سنت جداست ... آنها که اصلا خود را سنی هم نمی دانند و همه فرق اسلامی را گمراه می دانند اما در مقام بحث و گفتگو چه ایراد دارد که ما حرف و احتجاجات خود را بیان کنیم و شما هم اگر مطلبی دارید با کمال آرامش و بدون توهین بگویید...

بسیاری از عقاید شیعه با اهل سنت مشترک است ... ما اعتقاد داریم  حضرت صدیقه طاهره (س) این تنها دختر و پاره تن پیامبر مظلومانه به شهادت رسیده و برای این حرف خود نه تنها از کتب شیعه بلکه از کتب برادران اهل سنت نیز سند ارائه می نماییم .

قبل از هرچیز تا حدودی قصد دارم به فضائل بی نظیر این بانو اشاره کنم که والاترین آنها مقام عصمت ایشان است ... عصمتی که برای ایشان برائت از گناه و خطا و اشتباه می آورد ...

...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (سوره احزاب /33)

... همانا خداوند می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت (علیهم السلام) دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

اهل بیت چه کسانی هستند ؟ طور مسلم زنان آن جناب اهل بیت او نیستند، برای اینکه هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفت"عنکم از شما"بلکه اگر فقط همسران اهل بیت بودند، باید می فرمود: "عنکن"  از روایات کمک می گیریم : روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده ، در آن روایت آمده که آیه شریفه در شان رسول خدا (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) نازل شده است، و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد:

ام سلمه می‌گوید: این آیه در خانة من نازل گردید. همان روز زهرا(س) غذایی به حضور پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) فرمود: برو پسرعمویت ـ علی ـ و دو فرزند خود را بیاور، زهرا(س) در حالی که دست فرزندان خود را گرفته بود و علی(ع)  نیز پشت سر او حرکت می‌کرد وارد محضر رسول خدا(ص) شد.

پیامبر(ص)، حسنین(ع) را در آغوش خود گرفت و علی(ع) در سمت راست پیامبر(ص) و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذایی شدند که دخت گرامی پیامبر(س) آماده کرده و به حضور پیامبر(ص) آورده‌بود، ناگهان فرشتة وحی نازل شد و آیة تطهیر فرود آمد. در این موقع، پیامبر(ص) عبایی را که شب‌ها آن را به روی خود می‌کشیدند، برداشت و همه را زیر آن کسا قرار داد و دست خود را از زیر کسا بیرون آورده و به آسمان اشاره کرد و سه بار فرمود:

پروردگارا، اینان اهل بیت من می‌باشند. پروردگارا پلیدی را از آنان دور ساز.
من با شنیدن این جمله خواستم زیر کسا درآیم و مشمول چنین فضیلتی گردم. از این جهت گوشة کسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم، پیامبر(ص) آن را از دست من کشید، گفتم:‌ای رسول خدا!‌ آیا من از اهل‌بیت تو نیستم؟ پیامبر(ص) بدون اینکه یکی از دو طرف قضیه را تصدیق کند، فرمود:

تو زن نیکی هستی و از همسران پیامبر می‌باشی.

مضمون حدیث که در کتاب‌های حدیث و تفسیر نقل شده، همگی بیانگر آن است که مفاد آیه از خصایص این پنج نفر است و غیر آن پنج تن، حتی بهترین و پاک‌ترین همسران او در این فضیلت شرکت ندارند.
رسول گرامی(ص) به روایتی 40 روز، به روایت دیگر 8 ماه، و به روایت سوم، 9 ماه، هنگامی که برای گزاردن نماز صبح به مسجد می‌رفت، به در خانة علی(ع) می‌آمد و می‌گفت:


الصـّلاة، الصـّلاة، إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً

تفسیر طبری، ج 22، صص 5-7 و تفسیر الدر المنثور ج 5، صص 198-199

و پر واضح است که وقتی حضرت به ام سلمه اجازه ورود نمی دهد یعنی زنان پیامبر جزو اهل بیت پیامبر نیستند و اهل بیت خاصه همین پنج نفری هستند که معروف به اهل کسا شده اند و در روایات ما نیز به صورت حدیث کسا از حضرت زهرا (س) همین مضمون روایت شده است ... و صد البته در واقعه مباهله نیز پیامبر همراه اهل بیت ایشان بودن که به رویارویی مسیحیان نجران رفتند ...

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ  

(آیه مباهله / آل عمران/61)

هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

هیأتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیأت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) ]بر اساس دستور الهی[ آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم ]روحانی بزرگ هیأت مسیحی[ به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا ]در این صورت[ چیزی در بساط ندارند.فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.هیأت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامی که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند که این پسر عمو و داماد او و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک ترین افراد به قلب اوست....

در این هنگام هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود. (المستدرک،حاکم نیشابوری، ج 3، ص 150)

در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.» (جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری ج 3، ص 300ـ301)

همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله می کردند، وادی آتش بر روی آنها می بارید.» (تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 2، ص 667ـ668)

در مورد واقعه مباهله احدی از اهل سنت تردید ندارد که پیامبر این چهر نفر را همراه خود برد ... یعنی از بین زنها ، حضرت فاطمه (س) را انتخاب نمود ... و این خود گواه مقام و منزلت و جایگاه حضرت فاطمه ست ...

اما بعد از وفات پیامبر که حدود هفتاد و چند روز از واقعه غدیرخم بود اتفاقات جانسوزی برای این بانوی بزرگوار اتفاق افتاد ... هنگامی که علی (ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود گروهی جمع شدند و بر خلاف دستور اللهی خواسنتد جانشینی برای رسول ا... انتخاب کنند که قضیه آن مفصل است ... اصحاب پیامبری که از هر موقعیتی برای معرفی حضرت علی (ع) به عنوان وصی و خلیفه و جانشین بعد از خودش استفاده می کرد و آخرین آن واقعه غدیر بود که رسما دست علی (ع) را بالا برد و به جانشینی خود از همه اصحاب و مردم بیعت گرفت به دلایل واهی از این دستور اللهی سرباز زندند ، امام محمدغزالی از بزرگان اهل سنت با اینکه خود سنی ست ولی انصاف به خرج می دهد و در کتاب سرالعالمین هدف ایشان را اینگونه بیان می کند :

لکن أسفرت الحجة وجهها وأجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر: بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسلیم ورضى وتحکیم. ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود البنود وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار سقاهم کأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا.

لکن حجت روی خود را آشکار نمود و جمعیت مردم برای شنیدن متن خطبه حدیثی که در روز غدیر خم که مورد اتفاق همه می‌باشد جمع گردیدند. [در آن خطبه] پیامبر می‌فرماید: «هرکس من مولای اویم علی مولای اوست». همین جا بود که عمر به علی گفت: یا ابا الحسن! تبریک، تبریک! از این به بعد تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی.

این سخن عمربن خطاب در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود. امّا بعد از آن بود که هوی و هوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پیمان‌ها در خفقان هوی و هوس و زد و خورد نیزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوی و هوس سیراب گردیدند.

و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پیمان خود را پشت سر افکنده و آن را به قیمتی اندک فروختند. مجموعة رسائل الإمام الغزالی، کتاب سر العالمین ص483

عده ای از طرفداران علی (ع) و مخالفان بیعت با خلیفه اول در خانه حضرت علی (ع) جمع شده بودند و ابوبکر ، عمر را برای گرفتن بیعت از علی (ع) روانه کرد و او هم با انبوهی از هیزم و سرباز به سمت خانه ایشان حرکت کرد مردم به عمر گفتند که آیا می خواهی خانه ای را که فاطمه در آن است آتش بزنی ؟ و او گفت بله ! و شد آنچه که نباید می شد ...

برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده ‏اند؛ از جمله ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل سنت در شرح خود بر نهج البلاغه می‏گوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان، تنها شیعه آن را نقل کرده است.(شرح نهج البلاغه، ج2، ص60)

البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کرده‏ اند؛ چنان که سید مرتضی رحمة ‏الله علیه در این زمینه می‏ گوید:


در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی ‏کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود؛ و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.(سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76)

مستندات این واقعه در کتب اهل سنت:

 

1 ) اعتراف ابن تیمیه به قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا (س):

ابن تیمیه به عنوان بزرگ نظریه پرداز وهابیت و خدای تکفیری ها اعتراف کرده که این قضیه اتفاق افتاده است ...

وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ کَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .....

و نهایت چیزی که گفته می شود این است که او {ابوبکر} ناگهانی به خانه ی فاطمه {س} هجوم برد تا ببیند چیزی از مال خدا که آن را تقسیم می کند {بیت المال} در آن جا وجود دارد یا خیر و آن مال را به مستحقش بپردازد ...

منهاج السنة النبویة،ج8،ص291

2- روایت طبری:

طبری در تاریخش ج 2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن کلیب روایت می‌کند:

 قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش می‌کشم یا این که باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام کشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.

3) ابن ابی شیبه در کتاب المصنف 

حدثنا محمد بن بِشْرٍ نا عُبید الله بن عمر حدثنا زید بن أسلَم عن أبیه أسلم أَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لأِبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فََیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فی أَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذالِکَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ، فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَا مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَینا مِنْ أَبِیکِ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ، وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ، وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ فَانْصَرِفُوا رَاشِدِینَ، فِرُّوا رَأْیَکُمْ وَلاَ تَرْجِعُوا إِلَیَّ، فَانْصَرَفُوا عَنْهَا وَلَمْ یَرْجِعُوا إِلَیْهَا حَتَّى بَایَعُوا لأَبِی بَکْرٍ.

 هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبربه عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت!!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند.

این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامى که علی (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد! »

إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 432،

اهل سنت ادعا دارند که برای خلافت ابوبکر اجماع مسلمین اتفاق افتاده پس کسی نباید خلاف اجماع مسلمین اقدام نماید ! اولا که پیامبر از طرف خدا خلیفه و جانشین خود را انتخاب کرده بود و امتناع حضرت علی و یاران ایشان علاوه بر حق بودن تصمیم ایشان را نشان می دهد از طرفی نمایان می کند که اجماعی هم در کار نبوده در واقع اجماع یعنی همه مسلمین بیعت کرده باشند (نه اکثر آنها) و از طرفی مگر بیعت با خلیفه از ایمان به خدا و پیامبر بالاتر است که خداوند اکراه واجبار در آن را ممنوع کرده ودر آیه 256 سوره بقره مى‌فرماید:  لا إِکْراهَ فِی الدِّین‏.

اما در عین حال به پیامبرش دستور نمى‌دهد که با اکراه و اجبار کسى را به اسلام دعوت کند؛ بلکه مى‌فرماید:

قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ. (النور / 54)

بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست!».

آیا یک مورد سراغ دارید که پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم کسى را با تهدید و اجبار وادار به اسلام کرده باشد؟

ثالثاً: اگر موضوع امتناع از بیعت براى خلیفه آن قدر مهم و ارزشمند بود که حاضر بود خانه فرزند پیامبر را به آتش بکشد؛ پس چرا با دیگر افرادى که از بیعت تخلف کردند این معامله را نکرد؟ افراد بسیارى از صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند.

بخارى به نقل از عمر بن خطاب مى‌نویسد:

حِینَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا

هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه وسلم از دنیا رفت، انصار با ما مخالفت کردند و همه آن‌ها در سقیفه بنى ساعده گردآمدند و همچنین علی، زبیر و افرادى که با آن‌ها بودند، با ما مخالفت کردند.

عاصمى مکى از عالمان مشهور قرن دوازدهم در باره متخلفین از بیعت با ابوبکر مى‌نویسد:

تخلف عن بیعة أبی بکر یومئذ سعد بن عبادة وطائفة من الخزرج وعلی بن أبی طالب وابناه والزبیر والعباس عم رسول الله وبنوه من بنی هاشم وطلحة وسلمان وعمار وأبو ذر والمقداد وغیرهم وخالد بن سعید بن العاص.

سعد بن عباده و گروهى از خزرجیان، علی بن ابوطالب و دو فرزندش، زبیر، عباس عموى رسول خدا و فرزندان عباس از بنى هاشم، طلحه، سلمان فارسی، أبوذر، مقداد و غیر آن و همچنین خالد بن سعید بن عاص از بیعت با ابوبکر سرپیچى کردند.

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی

به این سخن ابن حزم اندلسى از علمای بزرگ اهل سنت توجه کنید که مى‌گوید:

وَلَعْنَةُ اللَّهِ على کل إجْمَاعٍ یَخْرُجُ عنه عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ

لعنت خداوند بر هر اجماعى که علی بن ابوطالب بیرون از آن باشدو صحابه‌اى که در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند.

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ)، المحلى، ج 9، ص 345

تا اینجا این احادیث که از لحاظ سندی از نظر اهل سنت اشکالی ندارد همگی اثبات می کنند که در مرحله اول قضیه تهدید به سوزاندن خانه حضرت زهرا و در ادامه آن اصل هجوم اتفاق افتاده و مانند اعتراف ابن تیمیه که ثابت می کند فقط بحث تهدید نبوده بلکه هجوم به خانه نیز اتفاق افتاده چون ابن تیمیه پا را فراتر گذاشته و اقرار کرده که هجوم به داخل خانه نیز اتفاق افتاده و اقرار ابوبکر در آخرین روزهای عمر خویش نیز از محکم ترین اسنادی ست که می توان اثبات کرد قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا اتفاق افتاده :

روایتی را طبری نقل کرده که درآن سخن ابوبکر است که این‌گونه می‌گوید:

«أما إنی لا آسى على شیء إلا على ثلاث فعلتهن إلى أن قال: وددت أنی لم أکشف بیت فاطمه و ان کانوا قد غلقوه على الحرب...»

[از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت:] من بر چیزی افسوس نمی‌خورم مگر برای سه کاری که مرتکب آن شدم. تا آن‌جا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده بودم و ...

تاریخ طبری، ج 2، ص 619 ـ تاریخ اسلام، ذهبی، ج 3، ص 118 ـ المعجم الکبیر، طبرانی، ج 1، ص62، مجمع الزوائد، هیثمی، ج 5، ص 202.

خلیفه اول از این کار اظهار پشیمانی می کند و اعتراف می کند که به خانه حضرت زهرا حمله کرده است ... لازم است بدانید که این روایت از طبری که از بزرگترین مورخان اهل سنت می باشد از لحاظ سندی هیچ مشکلی ندارد ...

گاهی بعضی از برادران اهل سنت اظهار می کنند چرا حضرت علی (ع) مطلبی در این باره نفرموده اند ؟ و برای آگاهی این عزیزان خطبه 202 نهج البلاغه را می آوردیم تا درد دل امیرمومنان در مورد ظلمی که به دختر رسول ا... شده را مشاهده کنیم ...

«فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال»

[روایت شده این سخن را امام علیه السلام‌ در کنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است]

[اى پیامبر!] امانتى که به من سپرده بودید هم اکنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....

این حزن به چه معناست؟ یعنی: حزن من به خاطر و فات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و این‌که شبهایم تا زمانی که خداوند مرا به تو ملحق کند همراه بیدارى است. این کلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه وآله صادر شده است. بعد از آن عرض می‌کند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند، سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى که هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

این یعنی: اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى که هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

این‌ها کلمات أمیر المؤمنین علیه السلام‌ در نهج البلاغه خطبه 202 است نهج البلاغه ای که شیعه و سنی قبولش دارند .

در بعضی از روایات اهل سنت و در کتب ایشان دقیقا اشاره شده که خلیفه دوم  ضربه به حضرت زهرا زده که به واسطه این ضربه جنین او سقط گردیده است و در صدد آن برآمده اند که ایرادی به آن گرفته و آن را رد کنند :

شهرستانی از علمای بزرگ أهل سنت و از أعلام قرن ششم هجری این قضیه را از جاحظ نقل می‌کند و این‌گونه می‌گوید:

إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی، وفاطمة، والحسن.

عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که جنین او از شکمش افتاد و در حالی که او فریاد می‌کشید خانه‌اش را به همراه ساکنان آن، علی، فاطمه، و حسن به آتش کشید.

الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بیروت دار المعرفه.

ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در کتاب لسان المیزان، ‌ج 1، ص 268 نقل می‌کند.

 

به طورمثال در کتاب ملل و نحل شهرستانی که در بالا ذکر شد شهرستانی از علمای برجسته اهل سنت روایت بالا را از نظام (رئیس فرقه نظامیه) نقل می کند و چون شهرستانی آقای نظام را قبول ندارد (بدونن آنکه دلایل خود را دقیق بررسی کند) روایت نظام را کنار می گذارد ... دلایل جناب شهرستانی برای رد اعتقاد جناب نظام را بررسی کنیم تا واقعا مشخص شود که حق چه بوده ...

نظام معتقد است  به انتصاب امیرالمؤمنین ، توسط رسول خدا : یعنی نظام اعتقاد داشته که پیامبر حضرت امیرالمومنین را جانشین خود از طرف خدا انتخاب نموده باید گفت که نظام تنها کسی نیست که از علمای اهل سنت به این واقعیت اعتراف کرده کسانی مثل امام محمد غزالی از استوانه های علمی اهل سنت هم اقرار کردند که حضرت پیامبر علی (ع) را به جانشینی خود انتخاب کرد ولی عمر از روی هوی و هوس و حب ریاست مانع شد (قبلا سند ذکر شده) پس چرا واقعا کسی آقای غزالی را رد نمی کند ؟!!!!

شک عمر در نبوت رسول خدا (ص) :  

اشکال دوم شهرستانی به نظام این است که وی معتقد است عمر بن الخطاب در صلح حدیبیه در نبوت رسول خدا شک کرده است :

ونسبه إلی الشک یوم الحدیبیة فی سؤاله الرسول علیه الصلاة والسلام حین قال السنا علی حق ألیسوا علی الباطل قال نعم قال عمر فلم نعطی الدنیة فی دیننا قال هذا شک وتردد فی الدین ووجدان حرج فی النفس مما قضی .

در داستان حدیبیه ، عمر در مقابل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و فرمان وی دچار شک و تردید می شود و با حالتی اعتراض گونه می گوید : مگر ما بر حق و آنان بر باطل نیستند ؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : بلی ، روش ما بر حق است و آنان به بیراهه می روند ، عمر گفت : پس چرا باید با کسانی که همسنگ ما نیستند ، پیمان می بندیم ؟

این سخن عمر نشانه ای است از شک و تردید او در درستی راه و فرمانی که پیامبر صادر کرده بود .

 

باید گفت که باز هم تنها نظام نبوده که در بین علمای اهل سنت این اعتقاد را در مورد عمر داشته بسیاری از بزرگان اهل تسنن از جمله آقای ذهبی در تاریخ الإسلام ، ابن حبان در صحیحش که تمامی روایات وی از دیدگاه آن ها صحیح هستند، عبد الرزاق صنعانی استاد بخاری در المصنف و ... نقل کرده اند و اختصاص به نظام ندارد .

... فقال عمر : والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ ، فأتیت النبی صلی الله علیه وسلم فقلت : یا رسول الله ، ألست نبی الله قال : بلی قلت : ألسنا علی الحق وعدونا علی الباطل قال : بلی قلت : فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال : إنی رسول الله ولست أعصیه وهو ناصری . قلت : أولست کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف حقا قال : بلی ، أفأخبرتک أنک تأتیه العام قلت : لا . قال : فإنک آتیه ومطوف به ... .

تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 2 ، ص 371 - 372 و صحیح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 11 ، ص 224 و المصنف ، عبد الرزاق الصنعانی ، ج 5 ، ص 339 - 340 و المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 20 ، ص 14 و تفسیر الثعلبی ، الثعلبی ، ج 9 ، ص 60 و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 6 ، ص 77 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 57 ، ص 229 و ... .

عمر گفت : قسم به خدا ! از زمانی که اسلام آورده ام ، جز امروز ( در نبوت رسول خدا ) شک نکرده ام . سپس پیش پیامبر آمد و گفت : ای رسول خدا ! مگر شما پیامبر خدا نیستی ؟ !!! . پیامبر فرمود : بلی هستم . عمر گفت : مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نیستند ؟ پیامبر فرمود : بلی چنین است . عمر گفت : پس چرا ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم ؟ پیامبر فرمود : من پیامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نخواهم کرد و او یاور من است . عمر گفت : مگر شما نگفتی که وارد خانه کعبه شده و طواف خواهیم کرد ؟ پیامبر فرمود : آیا من گفتم که همین امسال این کار را خواهیم کرد ؟ عمر گفت : نه ، پیامبر فرمود : تو وارد مکه می شوی و طواف خواهی کرد .

 

نماز تراویح از بدعت های عمر :

سومین اشکال شهرستانی بر نظام این است که وی گفته است که نماز تراویح از بدعت های عمر است !

و باز هم می گوییم

نقل این مطلب نیز اختصاص به نظام ندارد ؛ بلکه این مطلب از قطعیات تاریخ است که حتی محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح ترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن ، آن را نقل کرده است . بخاری در صحیحش می نویسد :

2010 - عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدٍ الْقَارِیِّ ... فَقَالَ عُمَرُ إِنِّی أَرَی لَوْ جَمَعْتُ هَؤُلاَءِ عَلَی قَارِئٍ وَاحِدٍ لَکَانَ أَمْثَلَ . ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ عَلَی أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ ، ثُمَّ خَرَجْتُ مَعَهُ لَیْلَةً أُخْرَی ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَةِ قَارِئِهِمْ ، قَالَ عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هَذِهِ ، وَالَّتِی یَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ مِنَ الَّتِی یَقُومُونَ . یُرِیدُ آخِرَ اللَّیْلِ ، وَکَانَ النَّاسُ یَقُومُونَ أَوَّلَهُ .

صحیح البخاری - البخاری - ج 2 ص 252 ، ح 2010 ، کتاب صلاة التراویح ، باب فَضْلِ مَنْ قَامَ رَمَضَانَ .

عمر گفت : نظر من این است که اگر اینها - نماز گزارها - را بر یک امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر این معنی تصمیم گرفت و ابی بن کعب را مأمور اقامه جماعت کرد.

راوی می گوید سپس در شب دیگری به همراه عمر بیرون آمدم مردم را دیدم که به همراه یک شخص - امام جماعت - نماز می خوانند

عمر گفت: این کار عجب بدعت خوبی است .

نهی عمر از متعه حج :

چهارمین اشکالی که شهرستانی به نظام دارد ، این است که وی معتقد بوده است که عمر بر خلاف سنت رسول خدا ، حکم به تحریم متعه حج کرده است .

ونهیه عن متعة الحج ومصادرته العمال کل ذلک احدث .

اتفاقاً این مطلب نیز از قطعیات تاریخ است و از اختصاصات نظام نیست ؛ بلکه بسیاری از بزرگان اهل تسنن ؛ از جمله مسلم نیشابور در صحیحش بر این مطلب تصریح کرده اند .

 

مسلم نیشابوری در صحیحش می نویسد :

2498 - حَدَّثَنَا حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَکْرَاوِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ یَعْنِی ابْنَ زِیَادٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَابْنُ الزُّبَیْرِ اخْتَلَفَا فِی الْمُتْعَتَیْنِ فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَا .

صحیح مسلم ، ج4 ، ص59 .

ابونضره می گوید : در خدمت جابر ابن عبد الله انصاری بودیم ، شخصی آمد و گفت : ابن عباس و ابن زبیر در باره ازدواج موقت (متعه) و متعه حج اختلاف نظر دارند ، جابر گفت : هر دو متعه را در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام دادیم ، سپس عمر ما را از آن نهی کرد و به آن عمل نکردیم .

 

پس نظام حرف بدی نزده تنها حرف هایی که بقیه علمای اهل سنت به آن اعتقاد داشته او هم به آنه اعتقاد داشته ولی متاسفانه وقتی روایت حضرت زهرا و سقط جنین و ضربه به پهلوی ایشان توسط عمر را بازگو می کند شهرستانی او را متهم کرده و حدیث او را کنار می گذارد و این است انصاف !

 

و همچنین همین روایت(ضربه و سقط جنین حضرت زهرا توسط عمر) را ابن ابی دارم نقل کرده که در کتاب لسان المیزان آقای ابن حجر عسقلانی آمده ولی ایشان نیز ایراد بنی اسرائیلی به ابن ابی دارم می گیرد و می گوید او در آخر عمرش از شیخین (عمر و ابوبکر) بدگویی می کرده و احادیث او را رد می کند در حالی که جایی از تارخ نمونه ای از بدگویی ابن ابی دارم درباره شیخین یافت نمی شود مگر آنکه همین حدیث جسارت به حضرت زهرا را ایشان نوعی توهین به شیخین دانسته باشد !(که همین گونه هم هست )

 

اما مخلص کلام اینکه از حقیقت امکان فرار نیست با این همه دو روایت ناب از منابع اهل سنت و از بزرگان ایشان در ذیل می آوریم تا علاوه بر اثبات تهدید به آتش زدن خانه حضرت زهرا قضیه جسارت و ضربه و سقط جنین را هم اثبات می کند ...

 

حموینی جوینی استاد علامه ذهبی است که ذهبی در مورد استاد خود می‌گوید: «الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتاز‌ترین و کامل‌ترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)

این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. کتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.

و حالا عبارت جوینی که  از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل می‌کند:

أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذکرتُ أو ذُکرتُ ما یصنع بها بعدی، کأنی بها یعنی کأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وکسر جنبها وأُسقط جنینها

رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانه‌اش شد فرمود: هنگامی‌که او را می‌بینم به یاد اتفاقاتی که بعد از من برای او می‌افتد می‌افتم، گویی او را با چشم خود می‌بینم [یعنی فاطمه را] که ذلت به خانه‌اش وارد شده و حرمتش مورد هتک قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.

 (وکسر جنبها وأُسقط جنینها) وهی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة

و این در حالی است که او ندا می‌دهد یامحمداه! اما جواب نمی‌شنود و فریاد می‌زند اما کسی به فریادش نمی‌رسد. او اولین نفر از خاندان من است که به من ملحق می‌شود، او به سوی من می‌آید در حالی که محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.

 این عبارت جوینی أستاد ذهبی در کتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است.

همین حدیث را شیعه نیز نقل کرده است ... آیا باز هم نیاز به ادله هست ؟ اقرار ابوبکر و پشیمانی او نسبت به هجوم به خانه حضرت زهرا در تاریخ طبری، دردل حضرت علی (ع) با پیامبر در مورد حضرت زهرا و مصیبت هایی که بر سر ایشان پس از وفات پیامبر آمد در خطبه 202 نهج البلاغه ، اقرار ابن تیمیه بزرگ وهابیت در کتاب منهاج السنه ، حدیث جوینی به عنوان استاد ذهبی در مورد حضرت زهرا از زبان پیامبر و حدیث ابن ابی شیبه در کتاب المصنف در مورد قسم یاد کردن عمر به اینکه این خانه را با اهلش به آتش می کشم و ...

آیا نشنیده اید که حضرت زهرا از شیخین (ابوبکر و عمر) تا آخر عمر راضی نشد و به آنها گفت تا آخر عمر در هر نمازم شما را نفرین خواهم کرد... باز هم از منابع اهل سنت می آوریم ...

طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم (مهمترین کتب حدیثی اهل سنت) حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد ابوبکر رفت و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمود؛ اما ابو بکر از پس دادن فدک به ایشان خودداری کرد. خودداری ابوبکر از باز پس دادن حق حضرت زهرا سلام الله علیها سبب آزار و ناراحتی آن حضرت شد، از این رو بر ابوبکر غضب کرده و با او قهر کردند.

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ.

فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وی روی گردان شد و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1126

صحیح مسلم: ج 5، ص 154

این کتاب صحیح اسماعیل بخاری و مسلم نیشابوری ست !!! صحیح ترین کتاب ها از منابع و دید علمای اهل سنت ...

بخاری و مسلم به همین اندازه روایت نموده اند؛ اما در منابعی همچون «انساب الاشراف» بلاذری و «السقیفة» جوهری نقل شده است که حضرت صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها به صراحت فرمود: والله لأدعون الله علیک ؛ به خدا سوگند من تو را نفرین می‌کنم.

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا هردوی شما عقیده دارید که اگر روایتی از رسول خدا برای تان نقل کنم آن را می‌شناسید و انجام می‌دهید؟ هر دو گفتند: بله.

فقالت نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول (رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمة من سخطی فمن أحب فاطمة ابنتی فقد أحبنی ومن أرضى فاطمة فقد أرضانی ومن أسخط فاطمة فقد أسخطنی) قالا نعم سمعناه من رسول الله قالت فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه فقال أبو بکر أنا عائذ بالله تعالى من سخطه وسخطک یا فاطمة ثم انتحب أبو بکر یبکی حتى کادت نفسه أن تزهق وهی تقول والله لأدعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها ثم خرج باکیا فاجتمع إلیه الناس فقال لهم یبیت کل رجل منکم معانقا حلیلته مسرورا بأهله وترکتمونی وما أنا فیه لا حاجة لی فی بیعتکم أقیلونی بیعتی.

حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا نشنیده اید که رسول خدا فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است، پس هر که فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هرکه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین ساخته است.

هردو گفتند: این روایت را از آن حضرت شنیده ایم. فرمود: من خداوند و فرشتگان او را شاهد می‌گیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و خشنود نساخته اید، هرگاه با رسول خدا ملاقات کنم از شما دو نفر شکایت می‌کنم. ابو بکر گفت: ای فاطمه ! من از خشم رسول خدا صلی الله علیه وآله و خشم تو به خدا پناه می‌برم، آنگاه شروع کرد به گریه کردن و نزدیک بود جان از بدنش بیرون رود.

  فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: به خدا سوگند در هر نمازی که بجا می‌آورم تو را نفرین خواهیم کرد. سپس ابو بکر در حال گریه بیرون رفت. مردم دور او جمع شدند به مردم می‌گفت: امشب هرکدام نزد همسرتان بروید و راحت بخوابید و شاد باشید و مرا رها کنید من دیگر احتیاجی به بیعت شما ندارم، بیعت مرا کنار بگذارید.

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفاى276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 8 – 17 ، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.

ما می پرسیم دلیل این ناراحتی و نارضایتی چه بود؟ چه خطایی ابوبکر و عمر انجام داده بودند که انقدر صدیقه طاهره از ایشان ناراحت بود و حتی ایشان را نفرین کرد؟ چرا حضرت وصیت نمودند مرا شبانه دفن کن و دوست نمی دارم آنها که به تو ظلم کردند در تشییع جنازه من شرکت کنند؟

آری، فاطمه وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ یک از کسانی را که بر وی ستم کرده اند، خبر نکنند، و این بهترین سند برای شیعه است تا ثابت کنند که صدیقه شهیده مظلوم از دنیا رفته و از افرادی که بر وی ستم کرده اند، هرگز راضی نشده است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلی الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّی علیها.

فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانی که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، ابن قتیبه دینوری در تأویل مختلف الحدیث می نویسد:

وقد طالبت فاطمة رضی الله عنها أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله صلی الله علیه وسلم فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا.

فاطمه از ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، قسم خورد که دیگر با او (ابو بکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وی حاضر نشود.

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 300، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، 1393هـ، 1972م.

عبد الرزاق صنعانی می نویسد:

عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلی الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء.

فاطمه دختر پیامبر شبانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وی نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتی افتاده بود.

و در ادامه نیز می گوید:

عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک

از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حدیث شماره 6554 و حدیث شماره: 6555، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

ابن أبی الحدید به نقل از جاحظ (متوفای 255) می نویسد:

وظهرت الشکیة، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلک من فاطمة ( علیها السلام ) أنها أوصت أن لا یصلی علیها أبوبکر.

شکایت و ناراحتی فاطمه (از دست غاصبین) به حدی رسید که وصیت کرد ابوبکر بر وی نماز نخواند.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.

 

رضای خدا در رضایت فاطمه (س) است ...

همه اهل سنت این روایت را قبول دارند ... این حدیث را که در صحیح ترین کتاب اهل سنت آمده کنار حدیثی که گفته شده   حضرت زهرا تا آخر عمر از ابوبکر و عمر راضی نشد قرار بدهید آیا خدا از شیخین راضی ست؟

حدثنا أبو الولید حدثنا ابن عیینة عن عمر و ابن دینار عن ابن أبی ملیکة عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّی فمن أغضبها أغضبنی».

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ کسی که او را به خشم در آورد مرا به خشم آورده است.

صحیح البخاری 4/210، (ص 710، ح 3714)

خشم و رضایت فاطمه (س) خشم و رضایت پیامبر است و خشم و رضایت پیامبر خشم و رضایت خداست...

گاهی بعضی ها به استناد غیرت حضرت امیرالمومنین(ع) و حیدر کرار بودنش استدلال می کنند که امکان ندارد که همسر ایشان را جلوی چشم ایشان بزنند

در پاسخ باید گفت ائمه (علیهم السلام) مامور به وظیفه بودند اگر رسول خدا از طرف خداوند به ایشان دستور داده باشند که سکوت کن تا اسلام دچار تفرقه نشود و مسلمانان به جنگ با هم مبتلا نشوند که اصل اسلام به خطر بیفتد چه می گویید؟

ضمن آنکه شیعه اعتقاد دارد حضرت در وهله اول از همسر خود دفاع کرد و از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایی که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار می خواست به آن ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرأت نمی کرد که این فکر را حتی از مخیله اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان های الهی بوده است.

سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره می نویسد(روایت از منابع شیعه):

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار می کنند»!

علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولی به یاد سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و وصیتی که به او کرده بود افتاد، فرمود: ای پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهی و عهدی که پیامبر با من بسته است، نبود، می دانستی که تو نمی توانی به خانه من داخل شوی»

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم ، الطبعة الأولی، 1405هـ.

دفاع از ناموس، از مسائل فطری و مشترک میان همه انسان ها است؛ اما روشن است که اگر کسی بداند که قصد دشمن از تعرض به ناموس وی این است که او را به واکنش وادار کنند تا به مقصود مهمتر و شوم تری دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز کاری نخواهد کرد که دشمن به مقصودش برسد.

قصد مهاجمین به خانه وحی این بود که امیرمؤمنان علیه السلام را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصی همانند علی علیه السلام برای رسیدن به حکومت دنیوی حاضر شد که افراد زیادی را از دم شمشیر بگذراند.

و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واکنش نشان می داد و با آن ها درگیر می شد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیری ها کشته شود، سپس دشمنان شایع می کردند که علی علیه السلام برای به دست آوردن حکومت دنیایی، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد

درد دل های حضرت امیر در نهج البلاغه درباره این موضوع :

ایشان در خطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:

وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ. فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. أَرَی تُرَاثِی نَهْباً.

در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بی یاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکی که پدید آورده اند صبر کنم، محیطی که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می دارد.

(عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائی ورزیدم؛ ولی به کسی می ماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می دیدم، میراثم را به غارت می برند.

چرا رسول خدا (ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟

امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آن ها به وی، از خود واکنشی نشان نداد.

ابن حجر عسقلانی در الإصابة می نویسد:

( 11342 ) سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر کانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت أول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة علی الاسلام وهی تأبی غیره حتی قتلوها وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مکة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنة.

سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت می کرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه می دید و می فرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعده گاه شما بهشت است.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

با این که رسول خدا صلی الله علیه وآله می دید کافری همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان می شود؛ ولی در عین حال هیچ واکنشی از خود نشان نمی داد و به آنان نیز فرمان می داد که صبر نمایند.

مگر نه این که رسول خدا صلی الله علیه وآله غیورترین و شجاع ترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند؟

 اگر پیامبر در وقایعی که برای حضرت زهرا اتفاق افتاد حضور داشت چه حکمی برای سقط جنین دختر خود می داد اتفاقا به نقل تاریخ نظیر همین اتفاق برای یکی از ربیبه(دخترخوانده) های پیامبر اتفاق افتاده ...

عدّه ای از مشرکان از جمله «هبّار بن اسود» به قصد اذیت کردن زینب دختر خوانده رسول اکرم (ص) که از مکه به سمت مدینه هجرت کرده بود به تعقیب وی پرداختند. اول کسی که از مشرکان به کجاوه زینب رسید، «هبّار بن أسود» بود که نیزه ای به کجاوه زینب فرو برد. زینب که حامله بود از این حمله ترسید و زمانی که به مدینه رسید بچه اش را سقط کرد. از این رو پیامبر (ص) دستور داد هر کجا «هبار بن اسود» را دیدند او را به قتل برسانند.

بن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب‏، تحقیق: البجاوى، على محمد، ج 4، ص 1536

بگذارید وارد بحث فدک بشویم فدکی که گاهی وقتی سخن از حضرت و مصائب و ظلم هایی که به ایشان وارد شد می آید نام آن و خطبه معروف به فدکیه به ذهن خطور می کند در حالی که الحق نام آن خطبه فدکیه نیست و نمی دانم چرا به این نام شهره شده ولی متن خطبه وقتی خوانده می شود تنها گوشه ای از آن به بحث فدک برمی گردد و مابقی همه حمد و ثنا و کلاس توحید آموزی ست ... به هر حال بحث فدک به بحث این مقاله مرتبط است ... از این منظر لاجرم به بررسی اجمالی حواشی این قضیه می پردازیم ...

فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت . این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند . امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر می کنند ؛ در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا (ص) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه گر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهای آن راتصرف کرد .

پس از پیروزی کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جان های شکست خوردگان همگی در دست پیامبر (ص) قرار داشت رسول خدا (ص) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن ها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد . بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند .

با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان می دیدند، به هراس افتادند; اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر (ص) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با آنان همانند خیبریان رفتار کند . پیامبر خدا (ص) این درخواست را پذیرفت .

تاریخ الطبری، محمدبن جریر طبری، ج 2، ص 302و303; فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذری، ص 42

مناطقی که به دست مسلمانان تسخیر می شود، دو گونه است:

مکان های که با جنگ و نیروی نظامی گشوده می شود . این سرزمین ها که در اصطلاح «مفتوح العنوة » (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده می شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویان مسلمان در اختیار مسلمانان قرار می گیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا بهره برداری از آن را مشخص می سازد . منطقه خیبر، جز دو دژ آن این گونه بود .

و دوم  مکان هایی که با صلح گشوده می شود; یعنی مردم منطقه ای با پیمان صلح خود را تسلیم می کنند و دروازه های خود را به روی مسلمانان می گشایند . قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین ها را تنها به رسول خدا (ص) سپرده است  و مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند .

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۷﴾

آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریه ‏ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراه‏ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت‏ کیفر است

فدک و دو دژپیش گفته خیبر این گونه فتح شد . بنابراین، ملک رسول خدا (ص) گشت .

 فدک به طور کامل، ملک شخصى رسول خدا (ص) بوده است؛ همانطور که اهل سنت نیز به این امر تصریح کرده‌انداز جمله ابن سلام در کتاب معروف الاموال خود ، هنگامی که دارایى‌هاى خاصّ رسول خدا (ص) را برمى‌شمارد، فدک را از آنان معرفی ‌نموده و می‌نویسد:

قال أبو عبید: أول ما نبدأ به من ذکر الأموال ما کان منها لرسول الله خالصا دون الناس وذلک ثلاثة أموال:

 أولها: ما أفاء الله على رسوله من المشرکین مما لم یوجف المسلمون علیه بخیل ولا رکاب وهی فدک وأموال بنی النضیر فإنهم صالحوا رسول الله على أموالهم وأرضیهم بلا قتال کان منهم ولا سفر تجشمه المسلمون إلیهم؛

والمال الثانی: الصفی الذی کان رسول الله یصطفیه من کل غنیمة یغنمها المسلمون قبل أن یقسم المال؛

 والثالث: خمس الخمس بعد ما تقسم الغنیمة وتخمس وفی کل ذلک آثار قائمة معروفة.

ابوعبید (ابن سلام) می‌گوید: اولین اموالی را که مورد بررسی قرار می‌دهیم، اموال مخصوص رسول خداست که سه گونه بوده است:

1. اموالى از مشرکان که خداوند به پیامبرش بخشیده آن اموالی از آنان که بدون لشکر کشى فتح مى‌شد که از آن جمله است فدک و اموال بنى نضیر که از راه مسالمت وارد شدند و با صلح و سازش کنار آمدند؛ 2. اموالى که رسول خدا از غنائم انتخاب مى‌کرد؛ 3. خمس غنائم پس از تقسیم.

أبو عبید القاسم بن سلام (متوفای224هـ )، کتاب الأموال، ج 1، ص 14، باب باب صنوف الأموال التی یلیها الأئمة للرعیة وأصولها فی الکتاب والسنة ، ناشر: دار الفکر. - بیروت. تحقیق: خلیل محمد هراس، 1408هـ - 1988م.

ابن جریر طبرى، ثعلبى، بغوى و ابن خازن در تفسیرشان و شمس الدین ذهبى در تاریخ خود نیز در این باره مى‌نویسند:

... فکانت خیبر فیئا للمسلمین وکانت فدک خالصة لرسول الله لأنهم لم یجلبوا علیها بخیل ولا رکاب.

... خیبر متعلق به همه مسلمانان بود و فدک مخصوص رسول خدا بود چون با لشگرکشی فتح نشد.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 138، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛ الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 2، ص 422، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ الثعلبی النیسابوری أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427هـ) الکشف والبیان، (متوفای 427 هـ - 1035م)، ج 9، ص 52، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛ البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ)، تفسیر البغوی، ج 4، ص 197، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛ البغدادی الشهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم (متوفای725هـ )، تفسیر الخازن المسمى لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 6، ص 201، ناشر: دار الفکر - بیروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م.

این گفته اعتراف بزرگان اهل سنت است که فدک چون بدون جنگ فتح شده پس طبق آیه قرآن مال پیامبر و نزدیکان اوست ... حال پیامبر مطابق دستور قرآن آن را هدیه داده است به تنها دخترش (و البته تنها فرزندش)...

بعد از تشکیل سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر  و غصب فدک و بیرون راندن کارگران حضرت از باغ فدک و اتفاق حمله و سوزاندن خانه حضرت علی و زهرا (علیهاسلام) حضرت با آن حال نامساعد خود تصمیم می گیرد به مسجد برود و سخنرانی ایراد بفرماید  .... آماده شدن ایشان و لباس مناسب پوشیدن ایشان همراهی چندین زن دیگر با ایشان پرده کشیدن بین زن و مرد ها برای سخنرانی در مسجد ایشان هیبت و سنگینی لحن ایشان همه درس هایی ست که زن امروز می تواند آن را سرلوحه زندگی عفیف و پاک خود بکند ... اما اصل بحث آنجاست که پس از حمد و ثنا ی پروردگار ایشان به خلیفه در مورد غصب فدک و اخراج کارگزاران حضرت از فدک اعتراض می کند و سعی در احقاق حق خود دارد آنجا که خلیفه اظهار می دارد اگر پیامبر فدک را به تو هبه (هدیه) نموده بایست شاهد بیاوری ... و حال آنکه تمام حقوقدانان عالم را که جمع کنی به این قضیه واضح اعتراف می کنند که تصرف در مال خود یکی از ادله ملکیت می تواند باشد و اگر کسی ادعا کند که آن مال ملک من است او باید شاهد بیاورد نه کسی که الآن در مال تصرف دارد به بیان دیگر چند مدت بود که حضرت زهرا  در فدک تصرف داشت و کارگزاران خود را در آن مستقر کرده و در آنجا مشغول کار بودند حالا که خلیفه ادعا می کند این فدک ملک تو نیست او باید شاهد بیاورد نه حضرت زهرا ... آیا واقعا دختر ابوبکر (عایشه) صداقت حضرت زهرا را می داند اما ابوبکر نمی داند ؟!

«ما رأیت أحدا کان أشبه کلاما وحدیثا من فاطمة برسول الله»

شبیه‌ترین انسان‌ها از نظر کلام و سخن گفتن به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت فاطمه زهرا بوده است.

المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4732

سخن حضرت زهرا اگر شبیه ترین سخن به سخن پیامبر باشد آیا ایشان می تواند دروغ بگویند؟! انسان دروغگو که سخنش شبیه ترین به سخن پیامبر نمی شود! مگر آیه تطهیر را نخوانده ای که اهل بیت را از هرگونه رجس و پلیدی پاک نموده مگر دروغ سرمنشا همه گناهان و پلیدی ها نیست؟ پس چطور حضرت زهرا دروغ می گوید؟ حرفی که امیرالمومنین نیز خطاب به ابوبکر بیان داشت...

امام صادق علیه السلام فرمود:

بعد از آنکه ابوبکر فدک را گرفت امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:
چرا فاطمه را از میراث رسول الله محروم کردی و حال آنکه فدک در زمان خود رسول خدا جزو املاک فاطمه بود؟
ابوبکر گفت:
فدک غنیمت اسلام و متعلق به همه مسلمین است. اگر فاطمه شاهد بیاورد که رسول الله آن را به او داده قبول است و الا حقی ندارد.

امیرالمؤمنین فرمود:«ای ابوبکر، آیا بر خلاف حکم خدا حکم می‏کنی؟
گفت: نه.
فرمود:«اگر یکی از مسلمان‌ها چیزی داشته باشد مانند لباسی یا خانه‏ای و من ادعا کنم که متعلق به من است، از چه کسی دلیل و شاهد می‏خواهی؟
ابوبکر گفت: از تو.
امام فرمود: پس چرا از فاطمه دلیل و شاهد خواسته‏ای در صورتی که فدک متعلق به فاطمه بوده است؟ اگر مسلمان‌ها حقی در آن دارند، آنها باید دلیل و شاهد بیاورند.
ابوبکر که با جوابی منطقی روبرو شده بود، ساکت و متحیر ماند.

عمر گفت:
 ای علی! ما را رها کن! ما از پس دلائل تو برنمی‏آئیم. اگر شهود عادلی می‏آوری بیاور و الا فدک مال مسلمین است. نه تو در آن حق داری و نه فاطمه  
امیرالمومنین به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر آیا کتاب خدا را خوانده‏ای؟
گفت: بله.
فرمود:بگو این آیه درباره ما نازل شده یا کسانی غیر از ما: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (خداوند اراده کرده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند.)
ابوبکر گفت: درباره شما.  
امام فرمود: اگر کسانی بیایند و شهادت بدهند که فاطمه، دختر رسول خدا، عمل زشتی انجام داده چه می‏کنی؟  
ابوبکر گفت: بر او حد جاری می‏کنم همان طور که بر سایر زن‏های مسلمین حد می زنم.!
امیرالمؤمنین فرمود: تو در این صورت کافر می‏شوی!
گفت: چرا؟  
فرمود: چون تو شهادت خدای تعالی را در پاکی و عصمت فاطمه زهرا رد کرده‏ای و شهادت مردم را پذیرفته‏ای؛ همان طور که الان هم حکم خدا و رسولش را رد کرده‏ای و شهادت یک شخص بیابان‏نشین را قبول کرده‌ای، فدک را از او گرفته‏ای و گمان می‏کنی که غنیمت مسلمین است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« مدعی باید دلیل بیاورد و تو سخن رسول خدا را رد کرده‏ای!! ...

بحارالانوار، ج 29، ص 128 و 127 و 199.

حضرت فاطمه زهرا ، امیرالمؤمنین (ع) را به عنوان شاهد می‌برند که ابوبکر شهادت ایشان را قبول نمی‌کند!!

بعد از آن بزرگوار «أم ایمن» شهادت می‌دهد و رد می‌شود، «رباح» غلام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت می‌دهد و رد می‌شود، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) شهادت می‌دهند و رد می‌شوند.

ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت در کتاب شرح نهج البلاغه خود اینگونه می نویسد :

 حدثنی محمد بن زکریا ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة بالاسناد الأول قال : فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر وقال : أیها الناس ، ما هذه الرعة إلى کل قالة ! أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم …  إنما هو ثعالة شهیده ذنبه .

پس هنگامی که ابوبکر خطبه فاطمه سلام الله علیها را بر ردیه فدک شنید بر وی بسیار گران و سنگین آمد لذا در این هنگام بر روی منبر رفت و گفت : ای مردم این چه عنصر سستی است که که در برابر هرسخنی که میشنوید از شما میبینم . این ادعا و آرزو ها در زمان رسول خدا کجا بود ؟ … به درستی که او( علی ) روباهی است که شاهدش دُم او میباشد ( اشاره به این قضیه دارد که حضرت علی علیه السلام برای برپا نمودن فتنه حضرت زهرا سلام الله علیها را به جلو انداخت و مقدم کرد ) . و او ملازم است با هر فتنه و آشوبی و چون فتنه خاموش گردد می‏گوید دوباره آن را شروع کنید و آتش فتنه را برانگیزید. از افراد ضعیف ـ مانند ام ایمن کمک می‏گیرد و از زنان - مانند فاطمه - یاری می جوید. او مانند ام طحال است (زنی که در جاهلیت، فاحشه بود) و دوستدار عمل زشت. ای مردم آگاه باشید اگر بخواهم می‏گویم و اگر بگویم، رازها را از پرده بیرون می‏ریزم ولی تا وقتی به من کاری نداشته باشند، ساکتم.

سپس ابوبکر رو به انصار کرد و گفت ای گروه انصار من سخن سفیهان و نا بخردان شما را شنیدم و سزاوارترین کسی که باید به پیمان رسول خدا وفادار باشد شمایید. رسول خدا به سوی شما آمد و او را پناه دادید و یاری نمودید. آگاه باشید که من کسی را که استحقاق ندارد کمک نمی‏کنم؛ نه با دست نه با زبان. سپس از منبر پایین آمد.

شرح نهج البلاغه جلد ۱۶ صفحه ۲۱۴ و ۲۱۵ و جوهری در السقیفه و الفدک صفحه ۱۰۴

ابن ابی الحدید می‏گوید به استادم گفتم: ابوبکر در این کلام به چه کسی گوشه می‏زند؟ استادم گفت گوشه نزده، بلکه تصریح کرده. گفتم اگر تصریح کرده بود، نمی‏پرسیدم. استادم خنده‏ای کرد و گفت: مقصود ابوبکر، علی بن ابیطالب است !

حتی ابن ابی الحدید سنی هم از این اهانت ها تعجب می کند ... مگر فاطمه چیزی غیر از حق خود می خواست ؟ این حرف ها در مورد حضرت علی ابن ابی طالب است؟ مگر حدیث علی مع الحق و الحق مع علی را نشنیده اید ؟

فخر رازی از بزرگان اهل سنت در تفسیر کبیر خود آورده است:

«فَقَدْ ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ، و َمَنِ اقْتَدَى فِی دِینِهِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى»

به درستی و با روایات متواتر ثابت شده است که هرکس در دینش به علی بن أبی طالب علیه السلام اقتدا کند، به راستی که هدایت شده است.

«وَالدَّلِیلُ عَلَیْهِ  قَوْلُهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ دَارَ».

دلیل بر این مطلب این سخن رسول خدا است که فرمود: خدایا حق را بر مدار علی بگردان، هر جا که او باشد

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى؛ ج1، ص 168

به عبارت توجه کنید ! حق را بر مدار علی بگردان نه علی را بر مدار حق!!! از این تعبیر بلند تر و زیباتر سراغ دارید؟

عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَى الْحَوْضِ

علی با حق (قرآن) و حق با علی است و هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد خواهند شد.

تاریخ بغداد؛ ج14، باب ذکر من اسْمُه یوسف، ص 320، ح7643؛ تاریخ مدینه دمشق؛ ج42، ص 449

علی با قرآن است تا قیامت ...

همچنین حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به همراه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «عباس» عموی پیغمبر اکرم به نزد ابوبکر و عمر مراجعه می‌کنند و موفق به دریافت حق خود نمی‌شوند!!

مرتبه بعدی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به همراه «عباس» عموی پیغمبر اکرم نزد ابوبکر و عمر می روند ، اما آن‌ها بازهم فدک را به آن بزرگوار باز نمی‌گردانند.

در نهایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ناامید می‌شوند و می‌فرمایند: فدک ارث پدرم به من هست. پدرم به غیر از من وارثی نداشت. سپس ابوبکر به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ

رسول الله فرمودند: ما پیامبران از خود ارثی به یادگار نمی‌گذاریم، تمام اموال ما بعد از ما صدقه است.

حضرت به ابوبکر اظهار می دارد که آیا تو از پدرت می توانی ارث ببری و خانواده ات از تو ارث می برند اما ما نه؟!

أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حماد بن سلمة، حدثنی الکلبی عن أبی صالح عن أم هانئ: أن فاطمة قالت: لأبی بکر من یرثک إذا مت؟ قال: ولدی وأهلی! قالت: فما لک ورثت النبی دوننا؟.

از امّ‌هانى نقل شده که گفت: فاطمه از ابوبکر پرسید: هر گاه مُردى چه کسى از تو ارث مى‌برد؟ گفت: فرزندانم و خانواده ام، فرمود: پس چطور شد که تو از پیامبر ارث مى‌برى و ما نه؟.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 2، ص 314، ناشر: دار صادر - بیروت؛ النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 123، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد

حضرت برای آنکه دروغ بودن حدیث إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ (پیامبران از خود ارث نمی گذارند...) اشاره به آیه قرآن می کند و به این ترتیب نشان می دهد که حدیث شما با قرآن تناقض دارد و بایدآن را به دیوارکوبید! :

حضرت اشاره به آیه " وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبی" نمل/27

و سلیمان از داود ارث برد و گفت ...

مگر نه آنکه حضرت سلیمان فرزند حضرت داود بود مگر نه آنکه ابوبکر با آن حدیث منظورش این بود که پیامبران ارث بجا نمی گذارند پس چرا قرآن می فرماید حضرت داود پیامبر برای فرزندش ارث گذاشت این آیه مطلق است و شامل هر نوع ارثی می شود چه مادی و چه معنوی ...

محمد بن سعد در الطبقات الکبرى در این مورد مى‌نویسد:

أخبرنا محمد بن عمر، حدثنی هشام بن سعد عن عباس بن عبد الله بن معبد عن جعفر قال: جاءت فاطمة إلى أبی بکر تطلب میراثها، وجاء العباس بن عبد المطلب یطلب میراثه، وجاء معهما علی فقال أبو بکر: قال رسول الله لا نورث، ما ترکنا صدقة، وما کان النبی یعول فعلی، فقال علی: «ورث سلیمان داود»وقال زکریا «یرثنی ویرث من آل یعقوب».

فاطمه(علیها السلام) همراه عباس نزد ابوبکر آمده و در خواست ارث کردند، علی (علیه السلام) نیز حضور داشت، ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزی به ارث نمی گذاریم ؛ بلکه صدقه است، علی(علیه السلام) پاسخ داد: قرآن می فرماید: «سلیمان از داود ارث بُرد» و زکریا گفت: «فرزندی که از من و از آل یعقوب ارث بَرَد عنایت فرما».

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج2، ص315، ناشر: دار صادر - بیروت.

مگر از منابع اهل سنت نیاوردیم که علی با قرآن است و قرآن با علی ؟ حضرت علی این آیه را بیان کردند و به آن برای استرداد حق فاطمه (س) استناد کردند ...

 از طرفی بسیار دردآور است که در تاریخ مشاهده شده ابوبکر به بعضی افراد بدون خواستن شاهد از آنها میراث یا اموال پیامبر را واگذار کرد !:

هنگامی که  مالیات  بحرین  که به مدینه رسید  و به نزد ابوبکر اوردند  جابر بن عبدالله  نیز کنار ابوبکر بود  و گفت :  پیامبر به من فرمود  اگر مالیات  بحرین به مدینه رسید هر چقدر میخواهی از ان  را برای خودت  بردار . ابوبکر به جابر گفت : هر چقدر میخواهی بردار . و جابر در  بیت المال مسلمین  تصرف کرد  بدون اینکه  شاهدی بر گفته ی خویش بیاورد .

شرح الکرمانی علی الصحیح البخاری  ج 10 ص 125 / فتح الباری فی شرح الصحیح البخاری  ج 4 ص 599 حدیث 2292 / عمدة القاری فی شرح  صحیح البخاری مجلد  6 جلد 12 ص 120 و ص 121 ح  5 باب من تکفل عن المیت  فلیس له  ان  یرجع

واقعا چرا از یک فرد عادی برای واگذاری بیت المال هیچ شاهدی طلب نمی شود اما سخن پاک ترین و راستگوترین انسان های زمین را قبول نمی کنند و به آنها اهانت می کنند کسانی که آیه تطهیر و مباهله در شان آنها نازل شده ...

پس از استدلال های کوبنده و منطقی حضرت زهرا و حضرت علی و بعد از آنکه حضرت زهرا از ایشان خشمگین شد و غضبناک گردید و بعد از اعتراض اهل مسجد لاجرم ابوبکر مجبور شد در نامه ای فدک را به حضرت زهرا برگرداند و اما در راه برگشت از خانه ... حادثه کوچه اتفاق افتاد ما عقیده داریم درآن کوچه سند واگذاری فدک از حضرت زهرا با زور و اجبار گرفته و پاره شد و به ایشان جسارت شد... ابن جوزی از علمای بزرگ اهل سنت می گویند :

 ابو بکر برای فاطمه [سلام الله علیها] سند و نامه‌ی برای ایشان در باره‌ی فدک نوشت. در همین هنگام، عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بکر گفت: نامه‌ی است که برای فاطمه در مورد میراثش از پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای مردم انفاق خواهی کرد در حالی که عرب علیه تو بپا خواسته اند؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد.»

الحلبی، علی بن برهان الدین _متوفاى1044 ق_، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3، ص 488، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.

طبق گزارش فتح الدین حنفی در کتاب «فلک النجاة» از سخنان سبط ابن جوزی، حضرت زهرا سلام الله علیها با ابو بکر در حالی که او روی منبر بود، گفتگو کرد و ابوبکر بعد از منبر، نامه‌ی رد فدک را نوشت:

«الرابع عشر: قال (السید) فی رسالة (الزهراء) ناقلا عن الإمام نور الدین علی بن برهان الحلبی الشافعی فی کتاب (إنسان العیون فی سیرة الأمین والمأمون): قال سبط ابن الجوزی فی تذکرة خواص الأمة: جاءت فاطمة بنت رسول الله (ص) إلى أبی بکر، وهو على (المنبر) فقالت یا أبا بکر أفی کتاب الله أن ترث أبیک، ولا أرث أبی، فاستعبر أبو بکر باکیا ثم قال بأبی أبوک، وبأبی أنت، ثم نزل فکتب لها (بفدک)، ودخل علیه عمر فقال ما هذا قال کتبته لفاطمة میراثها من أبیها، فقال فماذا تنفق على المساکین، وقد حاربتک العرب، ثم أخذ عمر الکتاب فشقه. (وکذا فی السیرة الحلبیة).»

«چهاردهم: سید در رساله «الزهرا» از حلبی شافعی در کتاب «انسان العیون فی سیرة الأمین والمأمون»، نقل کرده که سبط ابن جوزی در کتاب «تذکرة خواص الامه» گفته است: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله] نزد ابو بکر آمد در حالی که او روی منبر بود. فرمود: ای ابو بکر آیا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت میراث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ ابو بکر به گریه افتاد و گفت: پدرم فدای پدرت و شما باد. از منبر پایین آمد و نامه‌ی رد فدک را برای ایشان نوشت.

عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بکر گفت: برای فاطمه در مورد میراث پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای فقیران انفاق خواهی کرد در حالی که عرب علیه تو بپا خواسته است؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد. در سیره حلبیه نیز چنین آمده است.»

علی محمد فتح الدین الحنفی، _متوفای1371،ق_ فلک النجاة فی الإمامة والصلاة، ص 160، تحقیق : تحقیق وتقدیم: الشیخ ملا أصغر علی محمد جعفر، چاپخانه : صدر ناشر : مؤسسة دار الاسلام، چاپ : الثانیة، سال چاپ : 1418 - 1997 م

بعضی گفته اند حضرت علی (ع) هیچ گاه در مورد فدک صحبتی نکرده اما ایشان در نهج البلاغه در خلال درد و دل های خودش می فرمایند ...

                ... کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلمته السماء فشحت علیها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرین.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آرى از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در اختیار ما بود که آن‌هم گروهى بر‌ آن بخل ورزیدند و گروه دیگرى آن را سخاوتمندانه رها کردند.

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای 608هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج 1، ص 99، تحقیق: إحسان عباس، بکر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولى، 1996م.

کلام آخر آنکه شیعه و سنی از پیامبر این حدیث را نقل کرده اند که اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت(کافر) مرده است ...

مَنْ مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .

هر کس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .

صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج3 ، ص1478و السنن الکبری ، البیهقی ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218 و مشکاة المصابیح ، ج2 ، ص1088و سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج2 ، ص715 .

مَنْ مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة.

هر کس بدون امام بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده است .

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج5 ، ص218 و مسند الطیالسی ، الطیالسی ، ص295 و الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلیة الأولیاء ، ج 3 ، ص22 .

همانطور که در سطور بالا می بینید اهل سنت پا را فراتر گذاشته و اظهار داشتند که هر کس بمیرد و برگردن او بیعت امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده ست .حالا سوال اینجاست اهل سنت در معتبر ترین کتاب خود صحیح بخاری و مسلم آورده اند که حضرت زهرا تا پایان عمر از ابوبکر و عمر خشمگین بود تا وفات کرد حالا به نظر اهل سنت تکلیف سرور زنان بهشتی حضرت زهرا که با امام زمان خود (که به زعم اهل سنت ابوبکر بوده) بیعت نکرده چیست ؟

کمی فکر و تامل به انسان این حقیقت را آشکار می کند که حضرت زهرا امام خود را شناخت و با او بیعت کرد از او دفاع کرد و جان خود را داد و برای او سنگ تمام گذاشت ... و هم اکنون در اعلی علیین و در بهشت برین است ... همنطور که پیامبر وقتی در بستر مرگ شاهد بی قراری فاطمه بود به او این وعده را داد :

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ عَنْ فِرَاسٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ تَمْشِی کَأَنَّ مِشْیَتَهَا مَشْیُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرْحَبًا بِابْنَتِی ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ یَمِینِهِ أَوْ عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثًا فَبَکَتْ فَقُلْتُ لَهَا لِمَ تَبْکِینَ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثًا فَضَحِکَتْ فَقُلْتُ مَا رَأَیْتُ کَالْیَوْمِ فَرَحًا أَقْرَبَ مِنْ حُزْنٍ فَسَأَلْتُهَا عَمَّا قَالَ فَقَالَتْ مَا کُنْتُ لِأُفْشِیَ سِرَّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّی قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ أَسَرَّ إِلَیَّ إِنَّ جِبْرِیلَ کَانَ یُعَارِضُنِی الْقُرْآنَ کُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَإِنَّهُ عَارَضَنِی الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَلا أُرَاهُ إِلا حَضَرَ أَجَلِی وَإِنَّکِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لَحَاقًا بِی فَبَکَیْتُ فَقَالَ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ فَضَحِکْتُ لِذَلِکَ.

عائشه می گوید: فاطمه که راه رفتنش همانند پدرش بود، وارد بر رسول خدا (ص) شد، فرمود: خوش آمدی دخترم، او را سمت چپ یا راستش نشاند، سپس آهسته سخن گفت، فاطمه گریه کرد، گفتم: چرا گریه می کنی؟ بار دیگر سخنی آهسته گفت، فاطمه خندان شد، تا آن روز خوشحالی و اندوه را این چنین نزدیک به هم ندیده بودم، از فاطمه علت را جویا شدم، گفت: سرّ پیامبر خدا را افشا نمی کنم. پس از فوت رسول خدا (ص) پرسیدم، گفت: پدرم فرمود: جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می کرد؛ ولی امسال دو مرتبه آن را بر من عرضه کرده است، گویا اجل و مرگ من نزدیک است و تو دخترم نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد، اینجا بود که گریه کردم، فرمود: آیا دوست نداری که سرور زنان بهشتی یا زنان مؤمن باشی، به این جهت خندیدم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1326، ح3426، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

و نیز طبرانی در معجم کبیر خود می نویسد:

عن عَائِشَةَ قالت قلت لِفَاطِمَةَ بنتِ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم رَأَیْتُکِ أَکْبَبْتِ علی النبی صلی اللَّهُ علیه وسلم فی مَرَضِهِ فَبَکَیْتِ ثُمَّ أَکْبَبْتُ علیه ثَانِیَةً فَضَحِکَتِ قالت أَکْبَبْتُ علیه فَأَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَکْبَبْتُ علیه فَأَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِهِ لُحُوقًا بِهِ وَأَنِّی سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلا ما کان من مَرْیَمَ بنتِ عِمْرَانَ فَضَحِکَتُ.

عائشه می گوید: به فاطمه دختر رسول خدا (ص) گفتم: در بیماری پدر، خودت را روی بدنش افکندی و گریه کردی، بار دیگر آن را تکرار کردی؛ ولی خندیدی، فرمود: دفعه اول خبر از مرگش داد گریه کردم، دفعه دوم فرمود: تو نخستین فرد از اهل بیت من هستی که به من ملحق می شوی وتو سرور زنان بهشتی هستی.

الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ)، المعجم الکبیر، ج 22، ص 419، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.

 گاهی که انسان فکر می کند تمام حرکات و وصایای حضرت زهرا برای آن بود که این حق پایمال شد امام خود را در تاریخ ثبت کند که آیندگان نگویند حضرت علی ادعایی بر خلافت نداشت یا آنکه بگویند حضرت علی خود راضی به واگذاری خلافت بود یا آنکه بگویند حضرت خود را بالاتر از خلفا نمی دانست وصیت کرد که غاصبان ولایت بر پیکرش نماز نخوانند ، در تشییع پیکرش شرکت نکنند ، قبرش مخفی بماند ، شب  و روز گریه می کرد به طوری که این گریه تاریخی شد مردم می گفتند به زهرا بگو یا شب گریه کند یا روز ... برای برهم زدن این کودتا به دیدار زنان مدینه می رفت و یا در بستر برای آنها سخنرانی می کرد تا شاید غیرت مردان آنها را  برانگیزد ... فاطمه سند حقانیت علی ست فاطمه سند مظلومیت شیعه و علی ست ... اگر فاطمه فدا نمی شد چیزی از اسلام نمی ماند ...

حقیقت بسیار آشکار است ... فقط چشمان حق بین می طلبد در این گفتار سعی شد با ادله و اسناد اهل سنت به بررسی حقانیت حضرت زهرا پرداخته شود ... گردآوری ها از منابع مختلف اینترنت مخصوصا سایت ولیعصر(عج) صورت پذیرفت قصد داشتم از شهادت آن بانو تا تولد ایشان این مقاله را به اتمام برسانم اما خب گرفتاری اجازه نداد...  ان شااله مورد عنایت خود ایشان و فرزند بزرگوارشان قرار بگیرد... امسالی که ابتدا و پایانش مزین به نام این بانو شد توفیق پیدا کردیم تا با عنایت خود حضرت این گردآوری را انجام بدهم اما خدا می داند اینقدر این اقیانوس بی انتها ست و این قدر سخن در این باب فراوان است و اینقدر ما در برابر عظمت آن بانو ناچیز هستیم که این قطره بود در برابر اقیانوس بی کران ...


نه مثل ساره ای و مریم ! نه مثل آسیه و حوّا

فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت زهرا

 

اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیه تطهیری ، شبیه سوره « اعطینا

 

شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران ، سلام ما به تو ای دریا

 

کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا...

 

بگیر آب و وضویی کن ، ز چشمه سار فدک امشب

نماز عشق بخوان فردا ، به سمت قبله عاشور

 

علیرضا قروه

دانلود آهنگ حضرت مهتاب (حامد زمانی)

التماس دعا