طبیبانه

هم طبیب جسم هم طبیب دل

طبیبانه

هم طبیب جسم هم طبیب دل

در این مجال به حول و قوه اللهی؛ کوتاه و مختصر به مباحث طب سنتی و اسلامی و مسائل اعتقادی در مذهب شیعه امامیه خواهیم پرداخت.

۱۰
بهمن


کاش میشد بچگی ها را نوشت

زندگی را ساده کرد

عشق را تقسیم کردلای هر گلبرگ گل ,تا به هرکس که کلامی دارد

جنس نور مهتاب ,بدهی یک شاخه

کاش میشد روز میلاد تورا تکثیر کرد

روی تقویم زمان هر هفته

تا به شوق قدمت ,چلچله ها,صبح پاییز مراغرق تمنای بهاری سازند

کاش میشد از بلور اشک هاخط پایان جدایی را ساخت

باتولد نو شدو به یمن این روز تا ابد با گل ریحان خندید

هر چه باشی خوب است ,گر پذیرای وجودت باشی

روز میلاد تو باید مبارک باشد



به نام خدایی که همین نزدیکی ست ...

از آخرین باری که نوشتم و با خودم خلوت کردم خیلی وقت است که می گذرد  و از آخرین باری که برای تو نوشتم سالهاست که می گذرد ...هنوز هم همه آن نوشته ها را دارم ... داخل صندوقچه ای قفل شده ... شاید هیچ وقت جسارت بازخوانی آنها را نداشته باشم اما این واهمه هیچ وقت دلیل موجهی نشد تا همه آن خاطرات  را معدوم کنم ...

بگذریم امروز نمی خواهم تلخ بنویسم امروز روز خاصیه ... شاید بهترین بهانه برای شادیه ...

تو سهمی از بهترین روزگار عمر من بودی و شاید من هم سهمی از عمر تو بودم ... روزگاری بود پر از شور پر از اشتیاق زیستن برای امیدواری ها برای شادی ها که تو بهانه این همه چیزهای خوب بودی ... روزگاری که به امید و شوق تو خواب و بیداریم یکی بود ... تو به من آموختی خوب بودن را ... تو به منن یاد دادی چگونه خوب زیستن را ... تو بهترین آموزگار من بودی تا احساس بودن خوب یاد بگیرم  ... گاهی به آن دل بزرگت غبطه می خورم که چه بزرگوارانه همه بدی ها و پلیدی ها را نادیده می گیرد و چه مهربانانه همه هم و غم خود را برای اطرافیان می گذارد ... تو دلی داری مثل آب روان ... صاف ، باصفا ، آرام و زلال به پهنای اقیانوس ...

متحیرم در آن اندام ظریف تو چگونه این اقیانوس غوطه ور است ! در آن چهره پر از سکوت چگونه این اقیانوس پرطلاطم آرام گرفته است ... آری فقط از چشمان تو بود و هست که حتم دارم هنوز هم مثل قبل این اقیانوس جاریست ...

آبشاری از نگاه تو که همیشه وقتی به چشم من گره می خورد ، دریایی از لطافت و معنی و واژه به دلم سرازیر می شد ... من از زبان تو چیزی نشنیدم ولی چه راز ها که با چشمانت به من می گفتی ...

مثل خورشید که تمام گرمی خود را به تن همه آنها که وجودشان یخ بسته هدیه می دهد ... نگاه تو برای من این چنین بود ...

پاک ترین لحظه های عمرم در خواب و بیداری همه اش مدیون آن حال و هوای خوبی بود که تو به من می دادی انگار که خداوند اینقدر نزدیک شده بود که می توانستم احساسش کنم ... آن وقت بود که با تمام وجود می توانستم احساس کنم که چرا مخاطب عرفا و شعرا ، چشم و لب و گیسوی معشوق بوده ... معشوق پلی ست برای رسیدن به آغوش پروردگار ...

خدایا به همان لحظات مقدس ... به همان طنین سنگین تپش های قلب هامان هنگام دیدار ... به همه احساس های پرطلاطم و غمناک نا امیدی تو را قسم می دهم که دل عزیزت شاد و بی غم کن ...

امروز سالروز میلاد دختر محبوب توست ... تو دوست می داری فاطمه (س) آن پاک ترین سرسلسله همه خوبی ها را و عشق می ورزی به ارواحی که از طینت آن بانو سرشته شده اند ، زهرا نامی که به عظمت آن بانو اعظم نام گرفته ، عاطفه و مهربانی او وامدار همان بانوست ، شکوه غرور و زیبایی او تلالو همه خصائص و خوبی ها و زیبایی های او و وامدار همان بانوست ...

این گفتار با تمام وجود و احساس تقدیم شما ...در جشن میلاد تو که حتم دارم جشن همه زیبایی هاست بخند ... تا با خنده تو همه عالم خندان شوند ...

امیدوارم هر روز که می گذرد قلبت مالامال از سرور و شادی و امید باشد ...

۱۹
ارديبهشت


دلم گرفته ....

  

نه تو می مانی، نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده

کیوان شاهبداغی

 

گاهی دل آدم می گیره اما این شعر از کیوان شاهبداغی وقتی دیدم واقعا آروم شدم واقعا شعر یه نعمتیه که احساس آدما رو در هر حالی که باشن خوب می کنه ...

بعضی شعرها هرچند کوتاه در حد یه بیت هستن اما آدم احساس می کنه اینقدر با خلوص سروده شدن که تا اعماق وجود آدم نفوذ می کنه :



سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى     عشق محمد بس است و آل محمد(ص)

 

با شعر انس گرفتن خوبه ؛ الآن شعرای معاصر شعرهای نوی قشنگ زیاد می گن... درون مایه شعر نو احساس سرشار اونه  ... شعر زیر با درون مایه عاشقانه از استاد مرحوم فریدون مشیری


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

 

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 

یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

 

با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم

سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم

باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم. سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم

 

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی از آن کوچه گذر هم

 

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

فریدون مشیری


 اشعاری که در رثای اهل بیت سروده می شن از شاهکار های ادبی هستن چون قطعا فقط ذوق شاعری نیست که بتونه شعر آیینی و مذهبی بگه بلکه حتما عنایت اهل بیت باید باشه تا کلمات از دل به زبان جاری شه ... این شعر در رسای حضرت علی اصغر سروده شده ببینید شاعر چقدر زیبا با ایشان گفتگو می کنه...

بگو که یک‌شبه مردی شدی برای خودت
و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت

از آسمانی گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت

که شاید آخر سیر تکامل حلق‌ات
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت

یکی به جای عمویت که از تو تشنه‌تر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت

بده تمام خودت را به نیزه‌ها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت

و بعد ، همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن به انتهای خودت

و در نهایت معراج خویش می‌بینی
که تازه آخر عرش است ، ابتدای خودت

سه روزِ بعد ، در افلاک دفن خواهی‌شد
کنار قلب پدر ، خاک کربلای خودت

 

هادی جانفزا

گاهی بعضی اشعار حماسی هستن یعنی انسان را دلیر می کند ... به این شعر که در حمایت از انتفاضه (مقاومت با سنگ در مقابل دشمن) فلسطین سروده شده دقت کنید :

 

یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد

یابد نشست و یک غزل تازه کار کرد

 

در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد

سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد

 

از ذهن من گذشت که با سنگ می شود

آیا چه کارها که در این روزگار کرد !

 

با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت

طغیان رودهای روان را مهار کرد

 

یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت

بی سرپناه ها همه را خانه دار کرد

 

یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت

با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد

 

یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت

زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد

 

با سنگ مفت می شود اصلا به لطف بخت

گنجشک های مفت زیادی شکار کرد

 

یا می شود که سنگ کسی را به سینه زد

جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد

 

یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را

در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد

 

ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ

اینگونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد :

 

تنها به یک جوان فلسطینی ام بده

                                                         با من ببین که می شود آنگه چه کار کرد!              

 

علی فردوسی

بعضی اشعار درون مایه طنز دارند و به بیان مشکلات تلخ اجتماعی در قالب طنز می پردازند :

 

شکر ایزد فن‌آوری داریم

صنعت ذره‌پروری داریم

از کرامات تیم ملی‌مان

افتخارات کشوری داریم

با نود حال می‌کنیم فقط

بس که ایراد داوری داریم

وزنه‌برداری است ورزش ما

چون فقط نان بربری داریم

می‌توانیم صادرات کنیم..

بس که جوک‌های آذری داریم

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد

صد و ده و کلانتری داریم

خواهران از چه زود می‌رنجید

ما که قصد برادری داریم.

ما برای اثبات اصل حجاب

خط تولید روسری داریم

این طرف روزنامه‌های زیاد

آن طرف دادگستری داریم!

جای شعر درست و درمان هم

تا بخواهی دری وری داریم

حرف‌هامان طلاست سی سال است

قصد احداث زرگری داریم

ما در ایام سال هفده بار

آزمون سراسری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد

ما جواد شمقدری داریم

تا بدانند با بهانه طنز

از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت

هم وزیر ترابری داریم

 

سعید بیابانکی

 

یا شعر زیر که شاید وصف حال همه ما باشد ...

 

فکرم همه‌جا هست ولی پیش خدا نیست
سجاده‌ی زردوز که محراب دعا نیست

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ای دوست کجا نیست

از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد! ابداً قصد ریا نیست!

از کمیّت کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست

یک‌ذره فقط کندتر از سرعت نور است
هر رکعت من حائز عنوان جهانی است

این سجده آخر نکند سجده سهو است؟
چندی است که این حافظه در خدمت ما نیست

ای دلبر من تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست!

بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست

یک سکه سپردند دو تا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی است ربا نیست

از بس که پی نان حلالیم شب و روز
در سجده ما رونق اگر هست صفا نیست

گویند که گنجی است به هر سجده ،بیایید!
من رفتم و پیدا نشد این‌گونه، نیا! نیست

به به! چه نمازی است همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست

سعید طلائی

 

شعر های عرفانی هم به نوبه خودشون محشرن هرچند هرکسی با دید خودش با این شعرها انس می گیره ولی غرض از می  و مستی و لب و چشم و ابرو یه استعاره است از عشق به خدا...


چو تاک اشک فشاندی شراب از آب در آمد

عرق به گونه نشاندی گلاب از آب در آمد

 

هزار خوشه ی خوشرنگ و ناب در خم خامی

به قصد خیر فشردیم و آب از آب در آمد

 

کنون که رحل اقامت در این سرای فکندی

عمارت دل ما هم خراب از آب در آمد

 

به زیر سایه مضمون گیسوان سیاهت

هرآنچه شعر سرودیم ناب از آب در آمد

 

تمام عمر سرودیم در هوای تهمتن

دریغ و درد که افراسیاب از آب در آمد!

سعید بیابانکی


چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند

آمیزه ای ز شور و شرار آفریده اند

 

از سرخی لبان تو ای خون آتشین

نار آفریده اند انار آفریده اند

 

یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند

در عطردان ذوق و بهار آفریده اند

 

زندانی است روی تو در بند موی تو

ماهی اسیر در شب تار آفریده اند

 

مانند تو که پاک ترینی فقط یکی

مانند ما هزار هزار آفریده اند

 

دستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست

از بس حصار پشت حصار آفریده اند

 

این است نسبت تو و این روزگار یأس :

آیینه ای میان غبار آفریده اند

سعید بیابانکی

می خوام از شاعری براتون شعر بذارم که شاید باورنکنید که در عین شهرتش شاعر هم باشه  کسی که گاهی به شعر مولانا هم کنایه زده ...اشعار مولانا حتما شنیدید اولین شعر منظومه مولانا که با نوای نی شروع میشه :

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد

هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد

جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید

پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید

همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد

او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا

طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا

بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

چونک گل رفت و گلستان درگذشت

نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای

زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او

او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس

چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود

آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

 

امام خمینی که در عرفان و فلسفه و سیاست و فقاهت از نوادر دورانه در شاعری هم بی همتاست :


نشنو از نی چون حکایت میکند
بشنو از دل چون روایت میکند

نشنو از نی ، نی نوای بینواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست

نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد خانـه دلـبر شود

نی ز خود هرگز ندارد شورو حال
دل بـود مـرآت نــور لا یــزال

نی اگر پرورده آب وگل است
دست پـروده خـداونـدی دل است

نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل خریدارش خداست

نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه خاص خداست

امام خمینی (ره)

شاید این غزل که در وصف امام زمان (عج) سروده شده با صدای دلنشین استاد اصفهانی  زیاد شنیده باشید  اما از شاعر اون بی خبر بوده باشید .... بعضی ها  بیت آخر این شعر را اشاره و پیش بینی امام خمینی در باره قیام 15خرداد می دانند و بعضی هم انتظار امام برای رسیدن به لقای پروردگارش در نیمه خرداد...

انتظار

از غم دوست در این میکده فریاد کشم
داد رس نیست که در هجر رخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم

شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منّت آن را که به من داد کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد، کشم

در غمت ای گل وحشی من، ای خسروی من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم

مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید بر استاد کشم

سالها می گذرد، حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

 

امام خمینی (ره)

انتظار با صدای استاد اصفهانی

۲۴
فروردين


شایدگاها در مفاتیح الجنان یا دیگر کتب مذهبی اسامی همچون نیسان یا تشرین و... به چشمتان خورده باشد ... اینها اسامی ماه های رومی است که این نوعی تقویم است که هرچند مبنای آن گردش زمین به دور خورشید است اما تفاوت هایی با تقویم شمسی یا قمری دارد و از قدیم مردم منطقه بین النهرین از آن استفاده می نموده اند شاید دلیل آن دقت و مطابقت با زمان دقیق شروع فصل ها و تغییرات آب و هوایی باشد .

سعی می کنم به مرور و با فرا رسیدن هر ماه رومی احوالات آن ماه را از زبان مبارک امام رضا بیان کنم .

 امام رضا (ع) در رساله الذهبیه می فرمایند:« برای تو شایسته آن است که تدبیر فصل های سال و ماه‌های رومی را در نظر داشته باشی و در هر فصلی باید از طعام ها و نوشیدنی های مخصوص استعمال نمایی و از بعضی خوراک ها اجتناب ورزی و برای حفظ صحّت و تندرستی در ماه های سال فرمودند:

     ماه اوّل آذار است و تعداد ایّام آن سی روز است، و در آن ماه تعادل در شب و روز برقرار است. منافذ زمین گشاده و باز می شود و غلبه بلغم(سردی و تری) که مخالف با بدن است دفع می‌شود و امراض بلغمی نیز دفع می‌شود. در این دوره غذاها و گوشتهای لطیف (گوشت بره و گوسفند یا کبک و...) و زردۀ تخم مرغ نیم برشت (نیم پخت) استعمال کن و شراب حلال با آب بنوش و از خوردن پیاز و ترشی ها که مضرّ اعصاب است اجتناب نما و در این ماه نوشیدن مسهلات موافق با اخلاط بدن بسیار نافع است تا اینکه فضولات و مواد زائد زاییده شده در زمستان را از بدن تنقیه نمایند و فصد و حجامت را استعمال کن تا خون فاسد را از بدن اخراج نماید.

ماه آذار تقریبا از 23 اسفند شروع و تا 24 فروردین ادامه دارد ؛  اگر به کلام امام رضا دقیق شویم می بینیم که حضرت مطالب بسیار زیبا و دقیقی فرموده اند  که اگر مبنای تحقیقات علمی قراربگیرد شاید چندین رساله دانشگاهی از آن استخراج شود ...ایشان اشاره فرمودند که در این ماه امراضی از سردی های زمستانی ناشی می شوند کمتر می شود از طرفی حضرت این فصل را برای انجام خون گیری هایی نظیر حجامت یا فصد مناسب می دانند چون اخلاط مضر زمستانی را دفع می کند ...

آب نیسان

نیسان یکی دیگر از ماه های رومی است که پس از ماه آذار شروع شده و از بیست و سوم فروردین شروع و تا سى روز ادامه دارد (بنابراین قسمت عمده ماه نیسان، مقارن اردیبهشت ماه است و کمى از آن در آخر ماه فروردین قرار دارد).
از بعضى از روایات استفاده مى شود، بارانى که در این ماه از آسمان نازل مى گردد، خواص و آثار فراوانى دارد و اگر کسى مقدارى از آن را در ظرف پاکى جمع کند و سوره ها و دعاهاى زیر را بر آن بخواند، هر کس از آن آب بخورد، از بیمارى هاى گوناگون جسمانى و اخلاقى رهایى مى یابد و به قدرى در این روایت آثار و برکات،براى آن ذکر شده است که انسان در شگفتى فرو مى رود.

سوره ها و دعاها از این قرار است:
۱ـ سوره حمد. ۲ـ آیه الکرسى. ۳ـ قل یا أیّها الکافرون. ۴ـ سبّح اسم ربّک الاعلى. ۵ـ قل اعوذ برب الفلق. ۶ـ قل اعوذ بربّ النّاس. ۷ـ قل هو اللّه احد، هر کدام را هفتاد مرتبه مى خوانى.
همچنین ذکرهاى:
۱ـ لا اله الاّ اللّه. ۲ـ اللّه اکبر. ۳ـ اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد. ۴ـ سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر هر کدام را هفتاد مرتبه.

در مورد خواص این آب مفصل صحبت خواهیم کرد...

۱۰
فروردين

سال نو مبارک چند وقت پیش اظهارات چند سال پیش نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی دیدم که گفته بود :

2500 سال پیش در دوران امپراطوری پارس می خواستند یهودیان را نابود کنند و شکست خوردند حالا هم ایران به عنوان وارث آن امپراطوری همین هدف را دنبال می کند ...

کمی که تحقیق کردم متوجه شدم قضیه از چه قرار است ! و منظور ایشان چه واقعه و حادثه ای بوده ... این ایام تقریبا مصادف با وقوع آن جریان می باشد که بهانه ای شد برای بررسی این ادعا...

یکی از جشن‌های مذهبی یهودیان چه در ایران و چه در فلسطین‌اشغالی و یا هر نقطه از جهان ؛ جشن پوریم است؛ هر ساله در تمام نقاط یهودی نشین دنیا و مخصوصا در اسرائیل در روزی خاص به شکرانه عنایت ویژه خداوند به یهودیان ایران باستان ؛ جشن مفصلی ترتیب داده می شود که بارزترین مراسمات این جشن مشروب خواری در حد جنون است !!!


نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است. 


آبشخور این جشن از کتابی در تورات به نام “اِستِر” می‌باشد. در اسطوره‌های دینی یهود “استر” زنی است ، برادر‌زاده‌ی مردی به نام “مُردخای” که در ادبیات دینی یهود این دو با نام “استر و مردخای” شناخته می‌شوند و آرامگاه هردوی ایشان در کنار یکدیگر در یک مقبره در شهر همدان ایران می‌باشد که از اماکن مقدس و زیارتگاه یهودیان است



بازیگران داستان پوریم در تورات یک زن یهودی به نام استر، عموی او مردخای و خشایارشا، شاهنشاه ‌هخامنشی است که در تورات نام او “اخشوروشذکر گریده و “هامانوزیر شاهنشاه ایران می‌باشد.

پوریم از کلمه «پور» به معنی «قرعه» گرفته شده که اشاره به قرعه‌ای دارد که هامان وزیر خشایارشاه برای مشخص کردن مناسب‌ترین روز نابودی یهودیان ایران انداخت.

 داستان پوریم به روایت کتاب عهد عتیق(عهد عتیق از معتبر ترین منابع مذهبی و تاریخی یهودیان است)

اخشورش در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار می‌کند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان می‌دهد که ملکه اش (وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری می‌کند. شاه بسیار خشمگین می‌شود و پس از مشورت با بزرگان کشور ملکه را بر کنار می‌کند ... همچنین اخشورش تصمیم می‌گیرد در همه ولایت‌ها، نمایندگانی قرار دهد تا دختران شایسته را به دار السلطنه شوش بیاورند و دختری که در دیدگاه پادشاه پسند آید به عنوان شهبانو برگزیده شود. در این میان پادشاه دختری به نام «هدسه» را می‌پسندد و به شهبانویی بر می‌گزیند که این شخص بعداً اِستر نام می‌گیرد. استر پسر عمویی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده اما این موضوع را به درخواست مردخای پنهان می‌کرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف می‌کند ...  و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی می‌شود ... یکی از بزرگان کشور به نام هامان بن همداتای اجاجی که از بی‌حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قوم‌ها است، از شاه اجازه می‌خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند ... ولی مردخای از جریان آگاه شده و بسیار غمگین می‌شود. مردخای از استر می‌خواهد که جلوی این کار را بگیرد ... استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت می‌کند ... در میهمانی دوم به پادشاه می‌گوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد ... و در ادامه استر حکمی از شاه می‌گیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی می‌یابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته می‌شوند و در ادامه بیان می‌شود که یهودیان ۷۷ هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند .

متن کامل کتاب استر


در مورد صحت و سقم این واقعه باید گفت تاریخدانان کشورمان ایراداتی را از لحاظ تاریخی بر این واقعه وارد نمودند که سعی می کنم به صورت خلاصه به آنها اشاره کنم (تلخیص شده از سایت خردگان):

·        یکی از رویداد‌های جالب و مهم باستان شناسی در قرن بیستم میلادی، کشف طومار‌هایی در منطقه قمران فلسطین بود که به «طومارهای دریای مرده» شهرت یافته اند . به طور خلاصه در این طومارهای کهن، می‌توان بسیاری از مطالب کتب عهد عتیق را یافت. شاید آنچه در بحث ما اهمیت داشته باشد، این است که در این طومارها «کتاب استر»  که این واقعه را نقل نموده کاملا غایب است.

·     نویسنده کتاب استر نامعلوم است و حتی مشخص نیست دقیقاً در چه زمانی نوشته شده است! البته اکثر پژوهشگران احتمال می‌دهند که این متن بعد از کشورگشایی‌هایی اسکندر مقدونی و در دوره هلنیستی تدوین شده باشد.

·     داستان استر تنها در منابع یهودی بیان شده است و نشانی از آن در گفته مورخان یونانی و آثار به جا مانده از ایران باستانی نیست. در حالی که در کتاب استر ادعا می‌شود که چگونگی معظم ساخته شدن مردخای توسط پادشاه در کتاب تواریخ مادی وپارسی مکتوب است، اما در منابع کنونی به جز منابعی که در اصل ریشه در منابع یهودی دارند، این داستان دیده نمی‌شود.

·     از اشارات کتاب استر می‌توان برداشت کرد که دوره هخامنشیان مد نظر نویسنده این داستان است، برای مثال از فرمانروایی اخشورش از هند تا حبش و دارالسلطنه شوش می‌گوید، یا از نشست بزرگان پارسی و مادی سخن به میان می‌آید که همسان با شرایط هخامنشیان است.اما در همین کتاب استر مواردی گفته می‌شود که تناقض آشکار با دوره هخامنشیان دارد. با توجه به کتیبه‌های هخامنشی می‌دانیم که شاهنشاهی هخامنشی بیست و چند ایالت داشته است ، اما در کتاب استر، ١۲٧ ولایت برای فرمانروایی اخشورش قائل می‌شود لازم به ذکر است که از کتیبه‌های شاهنشاهان هخامنشی می‌توان پی برد که آنها به صورت رسمی با نام بردن ایالت‌ها، قلمروی خود را معرفی می‌کردند؛ در هیچ کدام از کتیبه‌های شاهنشاهان هخامنشی ١۲٧ ایالت شمرده نمی‌شود.

جدای از بحث های تاریخی اشکالاتی نیز بر تصویر سازی های این داستان وارد است :

·     از پادشاه ایران در این داستان یک چهره بی‌مسئولیت ترسیم می‌شود، در حالی که بر اساس همین داستان، این پادشاه با قدرت تمام از هند تا حبش بر ١۲٧ ولایت حکمرانی می‌کند!

·        هامان به دلیل تعظیم نکردن مردخای بر او، تصمیم به نابودی تمام یهودیان می‌گیرد و پادشاه هم خیلی ساده اجازه نابودی یهودیان را به هامان می‌دهد، بعدها که پادشاه متوجه می‌شود که یهودیان بی‌گناه هستند، خیلی ساده اجازه نابودی دشمنان یهودیان را به استر و مردخای می‌دهد.

·        پادشاه به یهودیان اجازه می‌دهد تا اطفال و زنان دشمنان خود را نابود کنند و حتی اجازه تاراج را هم به یهودیان می‌دهد اما در پایان داستان اشاره می کند که یهودیان پس از نابودی دشمنان خود دست به اموال آنها نزدند !

·        در داستان استر از ضیافتی یاد می‌شود که ۱۸۰ روز به طول انجامید و حشمت فارس و مادی از امرا و سرورانِ ولایت‌ها بحضور پادشاه آمده بودند؛ این مدت هم اغراق آمیز و غیر قابل باور به نظر می‌آید و در میان جشن‌های ایرانیان اشاره ای به چنین جشنی نیست و هیچ جشن ایرانی به مدت ۱۸۰ روز به طول نمی‌انجامید.

واقعه پوریم و سیزده بدر 

شاید شنیده باشید که دلیل بیرون رفتن مردم در روز سیزده بدر به دلیل نحسی این روز است و برخی هم نحسی این روز را به دلیل تقارن این روز با واقعه پوریم می دانند !

باید گفت ابتدا باید نحسی این روز را ثابت کرد و بعد تقارن این روز با واقعه پوریم را بررسی کرد... 

برخی مورخان بر این عقیده اند که درمورد روز سیزده بدر چیزی در منابع کهن تاریخی ذکر نشده است و در منابع متاخر به عنوان روز سعد یعنی روز نیکو و خوب یاد شده با این مبنا می توان «بدر» را به دست و دره و طبیعت درآمدن تعبیر کرد که به نظر تعبیر درستی می تواند باشد.

از طرفی به چند دلیل جشن پوریم و سیزده بدر ایرانی ها نمی تواند در یک روز باشد چون از طرفی یهودیان به مناسبت های خود و برگزاری آن در تاریخ های مشخص شده تقویم عبری مقید هستند و از طرفی دیگر هرچقدر هم بخواهیم با توسل به بحث اختلاف تقویم شمسی (تقویم ایرانی) و تقویم قمری (تقویم عبری یهودیان) این دو روز را با هم تطبیق بدهیم باید این نکته رادر نظر بگیریم که جشن پوریم اساسا یک جشن زمستانی ست و سیزده بدر یک آیین بهاری .

از طرفی مورخین اثبات نموده اند که درصد سال گذشته این دو روز هیچگاه با هم تطابق نداشتند و این مطلب بر مطالب بالا صحه می گذارد و بیش ازپیش اثبات می کند که سیزده بدر ایرانی نحس نیست  و با جشن پوریم رابطه ای ندارد .

نتیجه گیری :

به نظر می رسد که بررسی این واقعه بسیار فنی و ظریف است و نیاز به یک بررسی بسیارجامع با یک تاریخی دارد ولی آنچه که مسلم و مهمتر از بحث های اثبات تاریخی است ؛ این است که یهود به این قضیه را که در معتبرترین کتب تاریخی و مذهبی خودش آورده ، از مسلمات دینی خود می داند(شاهد این مطلب اهدای کتاب استر از طرف نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به اوباما رئیس جمهور آمریکا ست که چندسال پیش انجام شد و یا اظهار نظر همین فرد در مورد امپراطوری پارس و مقایسه آن با حکومت فعلی ایران که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد...) و هر ساله این جشن را با شکوه تر از سال های قبل برپا می کند و این چیزی نیست جز عداوت و دشمنی یهودیان(رژیم صهیونیستی) با مردم ایران ...

۱۲
اسفند

این  روزها روز مادر است ! روز شهادت مادر...  بانوی دو عالم ، حبیبه خدا ... اگر بخواهیم از فضائل و مقامات این بزرگوار بگوییم که صفحات و قلم ها تاب نمی آورند ... جز خبیثان در برابر منزلت زهرا مقاومت نکرده اند ... بنا دارم به فضل اللهی و با مددحضرت این ایام که ایام شهادت آن بزرگوار هست کمی از اتفاقات و حوادث حول شهادت ایشان بنویسم و سعی کردم در مقام گردآوری و تحقیق  تمام تلاش خود را انجام بدهم تا از دیدگاه فریقین (شیعه و سنی ) این حادث را واکاوی کرده باشیم ...

اینقدر شیعه مظلومه که وقتی از بزرگترین جنایات تاریخ در مورد خودش می خواد صحبت کنه ترس از این داره که عده ای به بهانه توهین یا بی احترامی به بزرگان اهل سنت بخواهند در جایی از این دنیا بچه شیعه ای را مورد آزار قرار بده ... عزیزان اهل سنت منو ببخشند من مدت مدیدی را بین برادران اهل سنت زندگی کردم و بهترین دوستانم که هنوز با ایشان ارتباط دارم از اهل تسنن هستند و با چشم خود می دیدم که چطور محبت و ارادت ایشان به اهل بیت از اعماق وجودشان می جوشد و با این محبت زندگی می کنند ... حساب وهابیان از اهل سنت جداست ... آنها که اصلا خود را سنی هم نمی دانند و همه فرق اسلامی را گمراه می دانند اما در مقام بحث و گفتگو چه ایراد دارد که ما حرف و احتجاجات خود را بیان کنیم و شما هم اگر مطلبی دارید با کمال آرامش و بدون توهین بگویید...

بسیاری از عقاید شیعه با اهل سنت مشترک است ... ما اعتقاد داریم  حضرت صدیقه طاهره (س) این تنها دختر و پاره تن پیامبر مظلومانه به شهادت رسیده و برای این حرف خود نه تنها از کتب شیعه بلکه از کتب برادران اهل سنت نیز سند ارائه می نماییم .

قبل از هرچیز تا حدودی قصد دارم به فضائل بی نظیر این بانو اشاره کنم که والاترین آنها مقام عصمت ایشان است ... عصمتی که برای ایشان برائت از گناه و خطا و اشتباه می آورد ...

...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (سوره احزاب /33)

... همانا خداوند می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت (علیهم السلام) دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

اهل بیت چه کسانی هستند ؟ طور مسلم زنان آن جناب اهل بیت او نیستند، برای اینکه هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفت"عنکم از شما"بلکه اگر فقط همسران اهل بیت بودند، باید می فرمود: "عنکن"  از روایات کمک می گیریم : روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده ، در آن روایت آمده که آیه شریفه در شان رسول خدا (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) نازل شده است، و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد:

ام سلمه می‌گوید: این آیه در خانة من نازل گردید. همان روز زهرا(س) غذایی به حضور پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) فرمود: برو پسرعمویت ـ علی ـ و دو فرزند خود را بیاور، زهرا(س) در حالی که دست فرزندان خود را گرفته بود و علی(ع)  نیز پشت سر او حرکت می‌کرد وارد محضر رسول خدا(ص) شد.

پیامبر(ص)، حسنین(ع) را در آغوش خود گرفت و علی(ع) در سمت راست پیامبر(ص) و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذایی شدند که دخت گرامی پیامبر(س) آماده کرده و به حضور پیامبر(ص) آورده‌بود، ناگهان فرشتة وحی نازل شد و آیة تطهیر فرود آمد. در این موقع، پیامبر(ص) عبایی را که شب‌ها آن را به روی خود می‌کشیدند، برداشت و همه را زیر آن کسا قرار داد و دست خود را از زیر کسا بیرون آورده و به آسمان اشاره کرد و سه بار فرمود:

پروردگارا، اینان اهل بیت من می‌باشند. پروردگارا پلیدی را از آنان دور ساز.
من با شنیدن این جمله خواستم زیر کسا درآیم و مشمول چنین فضیلتی گردم. از این جهت گوشة کسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم، پیامبر(ص) آن را از دست من کشید، گفتم:‌ای رسول خدا!‌ آیا من از اهل‌بیت تو نیستم؟ پیامبر(ص) بدون اینکه یکی از دو طرف قضیه را تصدیق کند، فرمود:

تو زن نیکی هستی و از همسران پیامبر می‌باشی.

مضمون حدیث که در کتاب‌های حدیث و تفسیر نقل شده، همگی بیانگر آن است که مفاد آیه از خصایص این پنج نفر است و غیر آن پنج تن، حتی بهترین و پاک‌ترین همسران او در این فضیلت شرکت ندارند.
رسول گرامی(ص) به روایتی 40 روز، به روایت دیگر 8 ماه، و به روایت سوم، 9 ماه، هنگامی که برای گزاردن نماز صبح به مسجد می‌رفت، به در خانة علی(ع) می‌آمد و می‌گفت:


الصـّلاة، الصـّلاة، إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً

تفسیر طبری، ج 22، صص 5-7 و تفسیر الدر المنثور ج 5، صص 198-199

و پر واضح است که وقتی حضرت به ام سلمه اجازه ورود نمی دهد یعنی زنان پیامبر جزو اهل بیت پیامبر نیستند و اهل بیت خاصه همین پنج نفری هستند که معروف به اهل کسا شده اند و در روایات ما نیز به صورت حدیث کسا از حضرت زهرا (س) همین مضمون روایت شده است ... و صد البته در واقعه مباهله نیز پیامبر همراه اهل بیت ایشان بودن که به رویارویی مسیحیان نجران رفتند ...

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ  

(آیه مباهله / آل عمران/61)

هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

هیأتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیأت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) ]بر اساس دستور الهی[ آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم ]روحانی بزرگ هیأت مسیحی[ به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا ]در این صورت[ چیزی در بساط ندارند.فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.هیأت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامی که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند که این پسر عمو و داماد او و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک ترین افراد به قلب اوست....

در این هنگام هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود. (المستدرک،حاکم نیشابوری، ج 3، ص 150)

در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.» (جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری ج 3، ص 300ـ301)

همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله می کردند، وادی آتش بر روی آنها می بارید.» (تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج 2، ص 667ـ668)

در مورد واقعه مباهله احدی از اهل سنت تردید ندارد که پیامبر این چهر نفر را همراه خود برد ... یعنی از بین زنها ، حضرت فاطمه (س) را انتخاب نمود ... و این خود گواه مقام و منزلت و جایگاه حضرت فاطمه ست ...

اما بعد از وفات پیامبر که حدود هفتاد و چند روز از واقعه غدیرخم بود اتفاقات جانسوزی برای این بانوی بزرگوار اتفاق افتاد ... هنگامی که علی (ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود گروهی جمع شدند و بر خلاف دستور اللهی خواسنتد جانشینی برای رسول ا... انتخاب کنند که قضیه آن مفصل است ... اصحاب پیامبری که از هر موقعیتی برای معرفی حضرت علی (ع) به عنوان وصی و خلیفه و جانشین بعد از خودش استفاده می کرد و آخرین آن واقعه غدیر بود که رسما دست علی (ع) را بالا برد و به جانشینی خود از همه اصحاب و مردم بیعت گرفت به دلایل واهی از این دستور اللهی سرباز زندند ، امام محمدغزالی از بزرگان اهل سنت با اینکه خود سنی ست ولی انصاف به خرج می دهد و در کتاب سرالعالمین هدف ایشان را اینگونه بیان می کند :

لکن أسفرت الحجة وجهها وأجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر: بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسلیم ورضى وتحکیم. ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الریاسة وحمل عمود الخلافة وعقود البنود وخفقان الهوى فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار سقاهم کأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا.

لکن حجت روی خود را آشکار نمود و جمعیت مردم برای شنیدن متن خطبه حدیثی که در روز غدیر خم که مورد اتفاق همه می‌باشد جمع گردیدند. [در آن خطبه] پیامبر می‌فرماید: «هرکس من مولای اویم علی مولای اوست». همین جا بود که عمر به علی گفت: یا ابا الحسن! تبریک، تبریک! از این به بعد تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی.

این سخن عمربن خطاب در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود. امّا بعد از آن بود که هوی و هوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پیمان‌ها در خفقان هوی و هوس و زد و خورد نیزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوی و هوس سیراب گردیدند.

و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پیمان خود را پشت سر افکنده و آن را به قیمتی اندک فروختند. مجموعة رسائل الإمام الغزالی، کتاب سر العالمین ص483

عده ای از طرفداران علی (ع) و مخالفان بیعت با خلیفه اول در خانه حضرت علی (ع) جمع شده بودند و ابوبکر ، عمر را برای گرفتن بیعت از علی (ع) روانه کرد و او هم با انبوهی از هیزم و سرباز به سمت خانه ایشان حرکت کرد مردم به عمر گفتند که آیا می خواهی خانه ای را که فاطمه در آن است آتش بزنی ؟ و او گفت بله ! و شد آنچه که نباید می شد ...

برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده ‏اند؛ از جمله ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل سنت در شرح خود بر نهج البلاغه می‏گوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان، تنها شیعه آن را نقل کرده است.(شرح نهج البلاغه، ج2، ص60)

البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کرده‏ اند؛ چنان که سید مرتضی رحمة ‏الله علیه در این زمینه می‏ گوید:


در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی ‏کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود؛ و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.(سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76)

مستندات این واقعه در کتب اهل سنت:

 

1 ) اعتراف ابن تیمیه به قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا (س):

ابن تیمیه به عنوان بزرگ نظریه پرداز وهابیت و خدای تکفیری ها اعتراف کرده که این قضیه اتفاق افتاده است ...

وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ کَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .....

و نهایت چیزی که گفته می شود این است که او {ابوبکر} ناگهانی به خانه ی فاطمه {س} هجوم برد تا ببیند چیزی از مال خدا که آن را تقسیم می کند {بیت المال} در آن جا وجود دارد یا خیر و آن مال را به مستحقش بپردازد ...

منهاج السنة النبویة،ج8،ص291

2- روایت طبری:

طبری در تاریخش ج 2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن کلیب روایت می‌کند:

 قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش می‌کشم یا این که باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام کشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.

3) ابن ابی شیبه در کتاب المصنف 

حدثنا محمد بن بِشْرٍ نا عُبید الله بن عمر حدثنا زید بن أسلَم عن أبیه أسلم أَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لأِبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلان عَلى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فََیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فی أَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذالِکَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلى فَاطِمَةَ، فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مَا مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَینا مِنْ أَبِیکِ، وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبُّ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ، وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ، وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ فَانْصَرِفُوا رَاشِدِینَ، فِرُّوا رَأْیَکُمْ وَلاَ تَرْجِعُوا إِلَیَّ، فَانْصَرَفُوا عَنْهَا وَلَمْ یَرْجِعُوا إِلَیْهَا حَتَّى بَایَعُوا لأَبِی بَکْرٍ.

 هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبربه عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت!!! ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند.

این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامى که علی (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد! »

إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 432،

اهل سنت ادعا دارند که برای خلافت ابوبکر اجماع مسلمین اتفاق افتاده پس کسی نباید خلاف اجماع مسلمین اقدام نماید ! اولا که پیامبر از طرف خدا خلیفه و جانشین خود را انتخاب کرده بود و امتناع حضرت علی و یاران ایشان علاوه بر حق بودن تصمیم ایشان را نشان می دهد از طرفی نمایان می کند که اجماعی هم در کار نبوده در واقع اجماع یعنی همه مسلمین بیعت کرده باشند (نه اکثر آنها) و از طرفی مگر بیعت با خلیفه از ایمان به خدا و پیامبر بالاتر است که خداوند اکراه واجبار در آن را ممنوع کرده ودر آیه 256 سوره بقره مى‌فرماید:  لا إِکْراهَ فِی الدِّین‏.

اما در عین حال به پیامبرش دستور نمى‌دهد که با اکراه و اجبار کسى را به اسلام دعوت کند؛ بلکه مى‌فرماید:

قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ. (النور / 54)

بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست!».

آیا یک مورد سراغ دارید که پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله وسلم کسى را با تهدید و اجبار وادار به اسلام کرده باشد؟

ثالثاً: اگر موضوع امتناع از بیعت براى خلیفه آن قدر مهم و ارزشمند بود که حاضر بود خانه فرزند پیامبر را به آتش بکشد؛ پس چرا با دیگر افرادى که از بیعت تخلف کردند این معامله را نکرد؟ افراد بسیارى از صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند.

بخارى به نقل از عمر بن خطاب مى‌نویسد:

حِینَ تَوَفَّى اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا

هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه وسلم از دنیا رفت، انصار با ما مخالفت کردند و همه آن‌ها در سقیفه بنى ساعده گردآمدند و همچنین علی، زبیر و افرادى که با آن‌ها بودند، با ما مخالفت کردند.

عاصمى مکى از عالمان مشهور قرن دوازدهم در باره متخلفین از بیعت با ابوبکر مى‌نویسد:

تخلف عن بیعة أبی بکر یومئذ سعد بن عبادة وطائفة من الخزرج وعلی بن أبی طالب وابناه والزبیر والعباس عم رسول الله وبنوه من بنی هاشم وطلحة وسلمان وعمار وأبو ذر والمقداد وغیرهم وخالد بن سعید بن العاص.

سعد بن عباده و گروهى از خزرجیان، علی بن ابوطالب و دو فرزندش، زبیر، عباس عموى رسول خدا و فرزندان عباس از بنى هاشم، طلحه، سلمان فارسی، أبوذر، مقداد و غیر آن و همچنین خالد بن سعید بن عاص از بیعت با ابوبکر سرپیچى کردند.

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی

به این سخن ابن حزم اندلسى از علمای بزرگ اهل سنت توجه کنید که مى‌گوید:

وَلَعْنَةُ اللَّهِ على کل إجْمَاعٍ یَخْرُجُ عنه عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ

لعنت خداوند بر هر اجماعى که علی بن ابوطالب بیرون از آن باشدو صحابه‌اى که در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند.

إبن حزم الظاهری، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد (متوفای456هـ)، المحلى، ج 9، ص 345

تا اینجا این احادیث که از لحاظ سندی از نظر اهل سنت اشکالی ندارد همگی اثبات می کنند که در مرحله اول قضیه تهدید به سوزاندن خانه حضرت زهرا و در ادامه آن اصل هجوم اتفاق افتاده و مانند اعتراف ابن تیمیه که ثابت می کند فقط بحث تهدید نبوده بلکه هجوم به خانه نیز اتفاق افتاده چون ابن تیمیه پا را فراتر گذاشته و اقرار کرده که هجوم به داخل خانه نیز اتفاق افتاده و اقرار ابوبکر در آخرین روزهای عمر خویش نیز از محکم ترین اسنادی ست که می توان اثبات کرد قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا اتفاق افتاده :

روایتی را طبری نقل کرده که درآن سخن ابوبکر است که این‌گونه می‌گوید:

«أما إنی لا آسى على شیء إلا على ثلاث فعلتهن إلى أن قال: وددت أنی لم أکشف بیت فاطمه و ان کانوا قد غلقوه على الحرب...»

[از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت:] من بر چیزی افسوس نمی‌خورم مگر برای سه کاری که مرتکب آن شدم. تا آن‌جا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده بودم و ...

تاریخ طبری، ج 2، ص 619 ـ تاریخ اسلام، ذهبی، ج 3، ص 118 ـ المعجم الکبیر، طبرانی، ج 1، ص62، مجمع الزوائد، هیثمی، ج 5، ص 202.

خلیفه اول از این کار اظهار پشیمانی می کند و اعتراف می کند که به خانه حضرت زهرا حمله کرده است ... لازم است بدانید که این روایت از طبری که از بزرگترین مورخان اهل سنت می باشد از لحاظ سندی هیچ مشکلی ندارد ...

گاهی بعضی از برادران اهل سنت اظهار می کنند چرا حضرت علی (ع) مطلبی در این باره نفرموده اند ؟ و برای آگاهی این عزیزان خطبه 202 نهج البلاغه را می آوردیم تا درد دل امیرمومنان در مورد ظلمی که به دختر رسول ا... شده را مشاهده کنیم ...

«فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال»

[روایت شده این سخن را امام علیه السلام‌ در کنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است]

[اى پیامبر!] امانتى که به من سپرده بودید هم اکنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....

این حزن به چه معناست؟ یعنی: حزن من به خاطر و فات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و این‌که شبهایم تا زمانی که خداوند مرا به تو ملحق کند همراه بیدارى است. این کلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه وآله صادر شده است. بعد از آن عرض می‌کند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند، سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى که هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

این یعنی: اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بى‏پرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى که هنوز فاصله‏اى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.

این‌ها کلمات أمیر المؤمنین علیه السلام‌ در نهج البلاغه خطبه 202 است نهج البلاغه ای که شیعه و سنی قبولش دارند .

در بعضی از روایات اهل سنت و در کتب ایشان دقیقا اشاره شده که خلیفه دوم  ضربه به حضرت زهرا زده که به واسطه این ضربه جنین او سقط گردیده است و در صدد آن برآمده اند که ایرادی به آن گرفته و آن را رد کنند :

شهرستانی از علمای بزرگ أهل سنت و از أعلام قرن ششم هجری این قضیه را از جاحظ نقل می‌کند و این‌گونه می‌گوید:

إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی، وفاطمة، والحسن.

عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که جنین او از شکمش افتاد و در حالی که او فریاد می‌کشید خانه‌اش را به همراه ساکنان آن، علی، فاطمه، و حسن به آتش کشید.

الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بیروت دار المعرفه.

ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در کتاب لسان المیزان، ‌ج 1، ص 268 نقل می‌کند.

 

به طورمثال در کتاب ملل و نحل شهرستانی که در بالا ذکر شد شهرستانی از علمای برجسته اهل سنت روایت بالا را از نظام (رئیس فرقه نظامیه) نقل می کند و چون شهرستانی آقای نظام را قبول ندارد (بدونن آنکه دلایل خود را دقیق بررسی کند) روایت نظام را کنار می گذارد ... دلایل جناب شهرستانی برای رد اعتقاد جناب نظام را بررسی کنیم تا واقعا مشخص شود که حق چه بوده ...

نظام معتقد است  به انتصاب امیرالمؤمنین ، توسط رسول خدا : یعنی نظام اعتقاد داشته که پیامبر حضرت امیرالمومنین را جانشین خود از طرف خدا انتخاب نموده باید گفت که نظام تنها کسی نیست که از علمای اهل سنت به این واقعیت اعتراف کرده کسانی مثل امام محمد غزالی از استوانه های علمی اهل سنت هم اقرار کردند که حضرت پیامبر علی (ع) را به جانشینی خود انتخاب کرد ولی عمر از روی هوی و هوس و حب ریاست مانع شد (قبلا سند ذکر شده) پس چرا واقعا کسی آقای غزالی را رد نمی کند ؟!!!!

شک عمر در نبوت رسول خدا (ص) :  

اشکال دوم شهرستانی به نظام این است که وی معتقد است عمر بن الخطاب در صلح حدیبیه در نبوت رسول خدا شک کرده است :

ونسبه إلی الشک یوم الحدیبیة فی سؤاله الرسول علیه الصلاة والسلام حین قال السنا علی حق ألیسوا علی الباطل قال نعم قال عمر فلم نعطی الدنیة فی دیننا قال هذا شک وتردد فی الدین ووجدان حرج فی النفس مما قضی .

در داستان حدیبیه ، عمر در مقابل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و فرمان وی دچار شک و تردید می شود و با حالتی اعتراض گونه می گوید : مگر ما بر حق و آنان بر باطل نیستند ؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود : بلی ، روش ما بر حق است و آنان به بیراهه می روند ، عمر گفت : پس چرا باید با کسانی که همسنگ ما نیستند ، پیمان می بندیم ؟

این سخن عمر نشانه ای است از شک و تردید او در درستی راه و فرمانی که پیامبر صادر کرده بود .

 

باید گفت که باز هم تنها نظام نبوده که در بین علمای اهل سنت این اعتقاد را در مورد عمر داشته بسیاری از بزرگان اهل تسنن از جمله آقای ذهبی در تاریخ الإسلام ، ابن حبان در صحیحش که تمامی روایات وی از دیدگاه آن ها صحیح هستند، عبد الرزاق صنعانی استاد بخاری در المصنف و ... نقل کرده اند و اختصاص به نظام ندارد .

... فقال عمر : والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ ، فأتیت النبی صلی الله علیه وسلم فقلت : یا رسول الله ، ألست نبی الله قال : بلی قلت : ألسنا علی الحق وعدونا علی الباطل قال : بلی قلت : فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال : إنی رسول الله ولست أعصیه وهو ناصری . قلت : أولست کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف حقا قال : بلی ، أفأخبرتک أنک تأتیه العام قلت : لا . قال : فإنک آتیه ومطوف به ... .

تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 2 ، ص 371 - 372 و صحیح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 11 ، ص 224 و المصنف ، عبد الرزاق الصنعانی ، ج 5 ، ص 339 - 340 و المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 20 ، ص 14 و تفسیر الثعلبی ، الثعلبی ، ج 9 ، ص 60 و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 6 ، ص 77 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 57 ، ص 229 و ... .

عمر گفت : قسم به خدا ! از زمانی که اسلام آورده ام ، جز امروز ( در نبوت رسول خدا ) شک نکرده ام . سپس پیش پیامبر آمد و گفت : ای رسول خدا ! مگر شما پیامبر خدا نیستی ؟ !!! . پیامبر فرمود : بلی هستم . عمر گفت : مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نیستند ؟ پیامبر فرمود : بلی چنین است . عمر گفت : پس چرا ذلت و حقارت در دینمان نشان دهیم ؟ پیامبر فرمود : من پیامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپیچی نخواهم کرد و او یاور من است . عمر گفت : مگر شما نگفتی که وارد خانه کعبه شده و طواف خواهیم کرد ؟ پیامبر فرمود : آیا من گفتم که همین امسال این کار را خواهیم کرد ؟ عمر گفت : نه ، پیامبر فرمود : تو وارد مکه می شوی و طواف خواهی کرد .

 

نماز تراویح از بدعت های عمر :

سومین اشکال شهرستانی بر نظام این است که وی گفته است که نماز تراویح از بدعت های عمر است !

و باز هم می گوییم

نقل این مطلب نیز اختصاص به نظام ندارد ؛ بلکه این مطلب از قطعیات تاریخ است که حتی محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح ترین کتاب اهل سنت بعد از قرآن ، آن را نقل کرده است . بخاری در صحیحش می نویسد :

2010 - عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدٍ الْقَارِیِّ ... فَقَالَ عُمَرُ إِنِّی أَرَی لَوْ جَمَعْتُ هَؤُلاَءِ عَلَی قَارِئٍ وَاحِدٍ لَکَانَ أَمْثَلَ . ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ عَلَی أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ ، ثُمَّ خَرَجْتُ مَعَهُ لَیْلَةً أُخْرَی ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَةِ قَارِئِهِمْ ، قَالَ عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هَذِهِ ، وَالَّتِی یَنَامُونَ عَنْهَا أَفْضَلُ مِنَ الَّتِی یَقُومُونَ . یُرِیدُ آخِرَ اللَّیْلِ ، وَکَانَ النَّاسُ یَقُومُونَ أَوَّلَهُ .

صحیح البخاری - البخاری - ج 2 ص 252 ، ح 2010 ، کتاب صلاة التراویح ، باب فَضْلِ مَنْ قَامَ رَمَضَانَ .

عمر گفت : نظر من این است که اگر اینها - نماز گزارها - را بر یک امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر این معنی تصمیم گرفت و ابی بن کعب را مأمور اقامه جماعت کرد.

راوی می گوید سپس در شب دیگری به همراه عمر بیرون آمدم مردم را دیدم که به همراه یک شخص - امام جماعت - نماز می خوانند

عمر گفت: این کار عجب بدعت خوبی است .

نهی عمر از متعه حج :

چهارمین اشکالی که شهرستانی به نظام دارد ، این است که وی معتقد بوده است که عمر بر خلاف سنت رسول خدا ، حکم به تحریم متعه حج کرده است .

ونهیه عن متعة الحج ومصادرته العمال کل ذلک احدث .

اتفاقاً این مطلب نیز از قطعیات تاریخ است و از اختصاصات نظام نیست ؛ بلکه بسیاری از بزرگان اهل تسنن ؛ از جمله مسلم نیشابور در صحیحش بر این مطلب تصریح کرده اند .

 

مسلم نیشابوری در صحیحش می نویسد :

2498 - حَدَّثَنَا حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَکْرَاوِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ یَعْنِی ابْنَ زِیَادٍ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی نَضْرَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَابْنُ الزُّبَیْرِ اخْتَلَفَا فِی الْمُتْعَتَیْنِ فَقَالَ جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَا .

صحیح مسلم ، ج4 ، ص59 .

ابونضره می گوید : در خدمت جابر ابن عبد الله انصاری بودیم ، شخصی آمد و گفت : ابن عباس و ابن زبیر در باره ازدواج موقت (متعه) و متعه حج اختلاف نظر دارند ، جابر گفت : هر دو متعه را در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام دادیم ، سپس عمر ما را از آن نهی کرد و به آن عمل نکردیم .

 

پس نظام حرف بدی نزده تنها حرف هایی که بقیه علمای اهل سنت به آن اعتقاد داشته او هم به آنه اعتقاد داشته ولی متاسفانه وقتی روایت حضرت زهرا و سقط جنین و ضربه به پهلوی ایشان توسط عمر را بازگو می کند شهرستانی او را متهم کرده و حدیث او را کنار می گذارد و این است انصاف !

 

و همچنین همین روایت(ضربه و سقط جنین حضرت زهرا توسط عمر) را ابن ابی دارم نقل کرده که در کتاب لسان المیزان آقای ابن حجر عسقلانی آمده ولی ایشان نیز ایراد بنی اسرائیلی به ابن ابی دارم می گیرد و می گوید او در آخر عمرش از شیخین (عمر و ابوبکر) بدگویی می کرده و احادیث او را رد می کند در حالی که جایی از تارخ نمونه ای از بدگویی ابن ابی دارم درباره شیخین یافت نمی شود مگر آنکه همین حدیث جسارت به حضرت زهرا را ایشان نوعی توهین به شیخین دانسته باشد !(که همین گونه هم هست )

 

اما مخلص کلام اینکه از حقیقت امکان فرار نیست با این همه دو روایت ناب از منابع اهل سنت و از بزرگان ایشان در ذیل می آوریم تا علاوه بر اثبات تهدید به آتش زدن خانه حضرت زهرا قضیه جسارت و ضربه و سقط جنین را هم اثبات می کند ...

 

حموینی جوینی استاد علامه ذهبی است که ذهبی در مورد استاد خود می‌گوید: «الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتاز‌ترین و کامل‌ترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)

این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. کتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.

و حالا عبارت جوینی که  از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل می‌کند:

أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذکرتُ أو ذُکرتُ ما یصنع بها بعدی، کأنی بها یعنی کأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وکسر جنبها وأُسقط جنینها

رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانه‌اش شد فرمود: هنگامی‌که او را می‌بینم به یاد اتفاقاتی که بعد از من برای او می‌افتد می‌افتم، گویی او را با چشم خود می‌بینم [یعنی فاطمه را] که ذلت به خانه‌اش وارد شده و حرمتش مورد هتک قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.

 (وکسر جنبها وأُسقط جنینها) وهی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة

و این در حالی است که او ندا می‌دهد یامحمداه! اما جواب نمی‌شنود و فریاد می‌زند اما کسی به فریادش نمی‌رسد. او اولین نفر از خاندان من است که به من ملحق می‌شود، او به سوی من می‌آید در حالی که محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.

 این عبارت جوینی أستاد ذهبی در کتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است.

همین حدیث را شیعه نیز نقل کرده است ... آیا باز هم نیاز به ادله هست ؟ اقرار ابوبکر و پشیمانی او نسبت به هجوم به خانه حضرت زهرا در تاریخ طبری، دردل حضرت علی (ع) با پیامبر در مورد حضرت زهرا و مصیبت هایی که بر سر ایشان پس از وفات پیامبر آمد در خطبه 202 نهج البلاغه ، اقرار ابن تیمیه بزرگ وهابیت در کتاب منهاج السنه ، حدیث جوینی به عنوان استاد ذهبی در مورد حضرت زهرا از زبان پیامبر و حدیث ابن ابی شیبه در کتاب المصنف در مورد قسم یاد کردن عمر به اینکه این خانه را با اهلش به آتش می کشم و ...

آیا نشنیده اید که حضرت زهرا از شیخین (ابوبکر و عمر) تا آخر عمر راضی نشد و به آنها گفت تا آخر عمر در هر نمازم شما را نفرین خواهم کرد... باز هم از منابع اهل سنت می آوریم ...

طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم (مهمترین کتب حدیثی اهل سنت) حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد ابوبکر رفت و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمود؛ اما ابو بکر از پس دادن فدک به ایشان خودداری کرد. خودداری ابوبکر از باز پس دادن حق حضرت زهرا سلام الله علیها سبب آزار و ناراحتی آن حضرت شد، از این رو بر ابوبکر غضب کرده و با او قهر کردند.

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ.

فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وی روی گردان شد و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1126

صحیح مسلم: ج 5، ص 154

این کتاب صحیح اسماعیل بخاری و مسلم نیشابوری ست !!! صحیح ترین کتاب ها از منابع و دید علمای اهل سنت ...

بخاری و مسلم به همین اندازه روایت نموده اند؛ اما در منابعی همچون «انساب الاشراف» بلاذری و «السقیفة» جوهری نقل شده است که حضرت صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها به صراحت فرمود: والله لأدعون الله علیک ؛ به خدا سوگند من تو را نفرین می‌کنم.

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا هردوی شما عقیده دارید که اگر روایتی از رسول خدا برای تان نقل کنم آن را می‌شناسید و انجام می‌دهید؟ هر دو گفتند: بله.

فقالت نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول (رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمة من سخطی فمن أحب فاطمة ابنتی فقد أحبنی ومن أرضى فاطمة فقد أرضانی ومن أسخط فاطمة فقد أسخطنی) قالا نعم سمعناه من رسول الله قالت فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه فقال أبو بکر أنا عائذ بالله تعالى من سخطه وسخطک یا فاطمة ثم انتحب أبو بکر یبکی حتى کادت نفسه أن تزهق وهی تقول والله لأدعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها ثم خرج باکیا فاجتمع إلیه الناس فقال لهم یبیت کل رجل منکم معانقا حلیلته مسرورا بأهله وترکتمونی وما أنا فیه لا حاجة لی فی بیعتکم أقیلونی بیعتی.

حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا نشنیده اید که رسول خدا فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است، پس هر که فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هرکه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین ساخته است.

هردو گفتند: این روایت را از آن حضرت شنیده ایم. فرمود: من خداوند و فرشتگان او را شاهد می‌گیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و خشنود نساخته اید، هرگاه با رسول خدا ملاقات کنم از شما دو نفر شکایت می‌کنم. ابو بکر گفت: ای فاطمه ! من از خشم رسول خدا صلی الله علیه وآله و خشم تو به خدا پناه می‌برم، آنگاه شروع کرد به گریه کردن و نزدیک بود جان از بدنش بیرون رود.

  فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: به خدا سوگند در هر نمازی که بجا می‌آورم تو را نفرین خواهیم کرد. سپس ابو بکر در حال گریه بیرون رفت. مردم دور او جمع شدند به مردم می‌گفت: امشب هرکدام نزد همسرتان بروید و راحت بخوابید و شاد باشید و مرا رها کنید من دیگر احتیاجی به بیعت شما ندارم، بیعت مرا کنار بگذارید.

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفاى276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 8 – 17 ، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.

ما می پرسیم دلیل این ناراحتی و نارضایتی چه بود؟ چه خطایی ابوبکر و عمر انجام داده بودند که انقدر صدیقه طاهره از ایشان ناراحت بود و حتی ایشان را نفرین کرد؟ چرا حضرت وصیت نمودند مرا شبانه دفن کن و دوست نمی دارم آنها که به تو ظلم کردند در تشییع جنازه من شرکت کنند؟

آری، فاطمه وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ یک از کسانی را که بر وی ستم کرده اند، خبر نکنند، و این بهترین سند برای شیعه است تا ثابت کنند که صدیقه شهیده مظلوم از دنیا رفته و از افرادی که بر وی ستم کرده اند، هرگز راضی نشده است.

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلی الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّی علیها.

فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانی که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، ابن قتیبه دینوری در تأویل مختلف الحدیث می نویسد:

وقد طالبت فاطمة رضی الله عنها أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله صلی الله علیه وسلم فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا.

فاطمه از ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، قسم خورد که دیگر با او (ابو بکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وی حاضر نشود.

الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 300، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، 1393هـ، 1972م.

عبد الرزاق صنعانی می نویسد:

عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلی الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء.

فاطمه دختر پیامبر شبانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وی نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتی افتاده بود.

و در ادامه نیز می گوید:

عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک

از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حدیث شماره 6554 و حدیث شماره: 6555، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

ابن أبی الحدید به نقل از جاحظ (متوفای 255) می نویسد:

وظهرت الشکیة، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلک من فاطمة ( علیها السلام ) أنها أوصت أن لا یصلی علیها أبوبکر.

شکایت و ناراحتی فاطمه (از دست غاصبین) به حدی رسید که وصیت کرد ابوبکر بر وی نماز نخواند.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.

 

رضای خدا در رضایت فاطمه (س) است ...

همه اهل سنت این روایت را قبول دارند ... این حدیث را که در صحیح ترین کتاب اهل سنت آمده کنار حدیثی که گفته شده   حضرت زهرا تا آخر عمر از ابوبکر و عمر راضی نشد قرار بدهید آیا خدا از شیخین راضی ست؟

حدثنا أبو الولید حدثنا ابن عیینة عن عمر و ابن دینار عن ابن أبی ملیکة عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّی فمن أغضبها أغضبنی».

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ کسی که او را به خشم در آورد مرا به خشم آورده است.

صحیح البخاری 4/210، (ص 710، ح 3714)

خشم و رضایت فاطمه (س) خشم و رضایت پیامبر است و خشم و رضایت پیامبر خشم و رضایت خداست...

گاهی بعضی ها به استناد غیرت حضرت امیرالمومنین(ع) و حیدر کرار بودنش استدلال می کنند که امکان ندارد که همسر ایشان را جلوی چشم ایشان بزنند

در پاسخ باید گفت ائمه (علیهم السلام) مامور به وظیفه بودند اگر رسول خدا از طرف خداوند به ایشان دستور داده باشند که سکوت کن تا اسلام دچار تفرقه نشود و مسلمانان به جنگ با هم مبتلا نشوند که اصل اسلام به خطر بیفتد چه می گویید؟

ضمن آنکه شیعه اعتقاد دارد حضرت در وهله اول از همسر خود دفاع کرد و از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایی که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار می خواست به آن ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرأت نمی کرد که این فکر را حتی از مخیله اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان های الهی بوده است.

سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره می نویسد(روایت از منابع شیعه):

وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.

فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد:

یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار می کنند»!

علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولی به یاد سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و وصیتی که به او کرده بود افتاد، فرمود: ای پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهی و عهدی که پیامبر با من بسته است، نبود، می دانستی که تو نمی توانی به خانه من داخل شوی»

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم ، الطبعة الأولی، 1405هـ.

دفاع از ناموس، از مسائل فطری و مشترک میان همه انسان ها است؛ اما روشن است که اگر کسی بداند که قصد دشمن از تعرض به ناموس وی این است که او را به واکنش وادار کنند تا به مقصود مهمتر و شوم تری دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز کاری نخواهد کرد که دشمن به مقصودش برسد.

قصد مهاجمین به خانه وحی این بود که امیرمؤمنان علیه السلام را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصی همانند علی علیه السلام برای رسیدن به حکومت دنیوی حاضر شد که افراد زیادی را از دم شمشیر بگذراند.

و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واکنش نشان می داد و با آن ها درگیر می شد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیری ها کشته شود، سپس دشمنان شایع می کردند که علی علیه السلام برای به دست آوردن حکومت دنیایی، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد

درد دل های حضرت امیر در نهج البلاغه درباره این موضوع :

ایشان در خطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:

وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ. فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. أَرَی تُرَاثِی نَهْباً.

در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بی یاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکی که پدید آورده اند صبر کنم، محیطی که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می دارد.

(عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائی ورزیدم؛ ولی به کسی می ماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می دیدم، میراثم را به غارت می برند.

چرا رسول خدا (ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟

امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آن ها به وی، از خود واکنشی نشان نداد.

ابن حجر عسقلانی در الإصابة می نویسد:

( 11342 ) سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر کانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت أول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة علی الاسلام وهی تأبی غیره حتی قتلوها وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مکة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنة.

سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت می کرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه می دید و می فرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعده گاه شما بهشت است.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.

با این که رسول خدا صلی الله علیه وآله می دید کافری همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان می شود؛ ولی در عین حال هیچ واکنشی از خود نشان نمی داد و به آنان نیز فرمان می داد که صبر نمایند.

مگر نه این که رسول خدا صلی الله علیه وآله غیورترین و شجاع ترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند؟

 اگر پیامبر در وقایعی که برای حضرت زهرا اتفاق افتاد حضور داشت چه حکمی برای سقط جنین دختر خود می داد اتفاقا به نقل تاریخ نظیر همین اتفاق برای یکی از ربیبه(دخترخوانده) های پیامبر اتفاق افتاده ...

عدّه ای از مشرکان از جمله «هبّار بن اسود» به قصد اذیت کردن زینب دختر خوانده رسول اکرم (ص) که از مکه به سمت مدینه هجرت کرده بود به تعقیب وی پرداختند. اول کسی که از مشرکان به کجاوه زینب رسید، «هبّار بن أسود» بود که نیزه ای به کجاوه زینب فرو برد. زینب که حامله بود از این حمله ترسید و زمانی که به مدینه رسید بچه اش را سقط کرد. از این رو پیامبر (ص) دستور داد هر کجا «هبار بن اسود» را دیدند او را به قتل برسانند.

بن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب‏، تحقیق: البجاوى، على محمد، ج 4، ص 1536

بگذارید وارد بحث فدک بشویم فدکی که گاهی وقتی سخن از حضرت و مصائب و ظلم هایی که به ایشان وارد شد می آید نام آن و خطبه معروف به فدکیه به ذهن خطور می کند در حالی که الحق نام آن خطبه فدکیه نیست و نمی دانم چرا به این نام شهره شده ولی متن خطبه وقتی خوانده می شود تنها گوشه ای از آن به بحث فدک برمی گردد و مابقی همه حمد و ثنا و کلاس توحید آموزی ست ... به هر حال بحث فدک به بحث این مقاله مرتبط است ... از این منظر لاجرم به بررسی اجمالی حواشی این قضیه می پردازیم ...

فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت . این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند . امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر می کنند ؛ در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا (ص) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئه گر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهای آن راتصرف کرد .

پس از پیروزی کامل سپاه اسلام - با آن که اختیار اموال و جان های شکست خوردگان همگی در دست پیامبر (ص) قرار داشت رسول خدا (ص) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن ها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد . بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند .

با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان می دیدند، به هراس افتادند; اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر (ص) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با آنان همانند خیبریان رفتار کند . پیامبر خدا (ص) این درخواست را پذیرفت .

تاریخ الطبری، محمدبن جریر طبری، ج 2، ص 302و303; فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذری، ص 42

مناطقی که به دست مسلمانان تسخیر می شود، دو گونه است:

مکان های که با جنگ و نیروی نظامی گشوده می شود . این سرزمین ها که در اصطلاح «مفتوح العنوة » (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده می شود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویان مسلمان در اختیار مسلمانان قرار می گیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا بهره برداری از آن را مشخص می سازد . منطقه خیبر، جز دو دژ آن این گونه بود .

و دوم  مکان هایی که با صلح گشوده می شود; یعنی مردم منطقه ای با پیمان صلح خود را تسلیم می کنند و دروازه های خود را به روی مسلمانان می گشایند . قرآن کریم اختیار این نوع سرزمین ها را تنها به رسول خدا (ص) سپرده است  و مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند .

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۷﴾

آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریه ‏ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراه‏ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت‏ کیفر است

فدک و دو دژپیش گفته خیبر این گونه فتح شد . بنابراین، ملک رسول خدا (ص) گشت .

 فدک به طور کامل، ملک شخصى رسول خدا (ص) بوده است؛ همانطور که اهل سنت نیز به این امر تصریح کرده‌انداز جمله ابن سلام در کتاب معروف الاموال خود ، هنگامی که دارایى‌هاى خاصّ رسول خدا (ص) را برمى‌شمارد، فدک را از آنان معرفی ‌نموده و می‌نویسد:

قال أبو عبید: أول ما نبدأ به من ذکر الأموال ما کان منها لرسول الله خالصا دون الناس وذلک ثلاثة أموال:

 أولها: ما أفاء الله على رسوله من المشرکین مما لم یوجف المسلمون علیه بخیل ولا رکاب وهی فدک وأموال بنی النضیر فإنهم صالحوا رسول الله على أموالهم وأرضیهم بلا قتال کان منهم ولا سفر تجشمه المسلمون إلیهم؛

والمال الثانی: الصفی الذی کان رسول الله یصطفیه من کل غنیمة یغنمها المسلمون قبل أن یقسم المال؛

 والثالث: خمس الخمس بعد ما تقسم الغنیمة وتخمس وفی کل ذلک آثار قائمة معروفة.

ابوعبید (ابن سلام) می‌گوید: اولین اموالی را که مورد بررسی قرار می‌دهیم، اموال مخصوص رسول خداست که سه گونه بوده است:

1. اموالى از مشرکان که خداوند به پیامبرش بخشیده آن اموالی از آنان که بدون لشکر کشى فتح مى‌شد که از آن جمله است فدک و اموال بنى نضیر که از راه مسالمت وارد شدند و با صلح و سازش کنار آمدند؛ 2. اموالى که رسول خدا از غنائم انتخاب مى‌کرد؛ 3. خمس غنائم پس از تقسیم.

أبو عبید القاسم بن سلام (متوفای224هـ )، کتاب الأموال، ج 1، ص 14، باب باب صنوف الأموال التی یلیها الأئمة للرعیة وأصولها فی الکتاب والسنة ، ناشر: دار الفکر. - بیروت. تحقیق: خلیل محمد هراس، 1408هـ - 1988م.

ابن جریر طبرى، ثعلبى، بغوى و ابن خازن در تفسیرشان و شمس الدین ذهبى در تاریخ خود نیز در این باره مى‌نویسند:

... فکانت خیبر فیئا للمسلمین وکانت فدک خالصة لرسول الله لأنهم لم یجلبوا علیها بخیل ولا رکاب.

... خیبر متعلق به همه مسلمانان بود و فدک مخصوص رسول خدا بود چون با لشگرکشی فتح نشد.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 138، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛ الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 2، ص 422، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ الثعلبی النیسابوری أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427هـ) الکشف والبیان، (متوفای 427 هـ - 1035م)، ج 9، ص 52، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛ البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ)، تفسیر البغوی، ج 4، ص 197، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛ البغدادی الشهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم (متوفای725هـ )، تفسیر الخازن المسمى لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 6، ص 201، ناشر: دار الفکر - بیروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م.

این گفته اعتراف بزرگان اهل سنت است که فدک چون بدون جنگ فتح شده پس طبق آیه قرآن مال پیامبر و نزدیکان اوست ... حال پیامبر مطابق دستور قرآن آن را هدیه داده است به تنها دخترش (و البته تنها فرزندش)...

بعد از تشکیل سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر  و غصب فدک و بیرون راندن کارگران حضرت از باغ فدک و اتفاق حمله و سوزاندن خانه حضرت علی و زهرا (علیهاسلام) حضرت با آن حال نامساعد خود تصمیم می گیرد به مسجد برود و سخنرانی ایراد بفرماید  .... آماده شدن ایشان و لباس مناسب پوشیدن ایشان همراهی چندین زن دیگر با ایشان پرده کشیدن بین زن و مرد ها برای سخنرانی در مسجد ایشان هیبت و سنگینی لحن ایشان همه درس هایی ست که زن امروز می تواند آن را سرلوحه زندگی عفیف و پاک خود بکند ... اما اصل بحث آنجاست که پس از حمد و ثنا ی پروردگار ایشان به خلیفه در مورد غصب فدک و اخراج کارگزاران حضرت از فدک اعتراض می کند و سعی در احقاق حق خود دارد آنجا که خلیفه اظهار می دارد اگر پیامبر فدک را به تو هبه (هدیه) نموده بایست شاهد بیاوری ... و حال آنکه تمام حقوقدانان عالم را که جمع کنی به این قضیه واضح اعتراف می کنند که تصرف در مال خود یکی از ادله ملکیت می تواند باشد و اگر کسی ادعا کند که آن مال ملک من است او باید شاهد بیاورد نه کسی که الآن در مال تصرف دارد به بیان دیگر چند مدت بود که حضرت زهرا  در فدک تصرف داشت و کارگزاران خود را در آن مستقر کرده و در آنجا مشغول کار بودند حالا که خلیفه ادعا می کند این فدک ملک تو نیست او باید شاهد بیاورد نه حضرت زهرا ... آیا واقعا دختر ابوبکر (عایشه) صداقت حضرت زهرا را می داند اما ابوبکر نمی داند ؟!

«ما رأیت أحدا کان أشبه کلاما وحدیثا من فاطمة برسول الله»

شبیه‌ترین انسان‌ها از نظر کلام و سخن گفتن به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت فاطمه زهرا بوده است.

المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 167، ح 4732

سخن حضرت زهرا اگر شبیه ترین سخن به سخن پیامبر باشد آیا ایشان می تواند دروغ بگویند؟! انسان دروغگو که سخنش شبیه ترین به سخن پیامبر نمی شود! مگر آیه تطهیر را نخوانده ای که اهل بیت را از هرگونه رجس و پلیدی پاک نموده مگر دروغ سرمنشا همه گناهان و پلیدی ها نیست؟ پس چطور حضرت زهرا دروغ می گوید؟ حرفی که امیرالمومنین نیز خطاب به ابوبکر بیان داشت...

امام صادق علیه السلام فرمود:

بعد از آنکه ابوبکر فدک را گرفت امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:
چرا فاطمه را از میراث رسول الله محروم کردی و حال آنکه فدک در زمان خود رسول خدا جزو املاک فاطمه بود؟
ابوبکر گفت:
فدک غنیمت اسلام و متعلق به همه مسلمین است. اگر فاطمه شاهد بیاورد که رسول الله آن را به او داده قبول است و الا حقی ندارد.

امیرالمؤمنین فرمود:«ای ابوبکر، آیا بر خلاف حکم خدا حکم می‏کنی؟
گفت: نه.
فرمود:«اگر یکی از مسلمان‌ها چیزی داشته باشد مانند لباسی یا خانه‏ای و من ادعا کنم که متعلق به من است، از چه کسی دلیل و شاهد می‏خواهی؟
ابوبکر گفت: از تو.
امام فرمود: پس چرا از فاطمه دلیل و شاهد خواسته‏ای در صورتی که فدک متعلق به فاطمه بوده است؟ اگر مسلمان‌ها حقی در آن دارند، آنها باید دلیل و شاهد بیاورند.
ابوبکر که با جوابی منطقی روبرو شده بود، ساکت و متحیر ماند.

عمر گفت:
 ای علی! ما را رها کن! ما از پس دلائل تو برنمی‏آئیم. اگر شهود عادلی می‏آوری بیاور و الا فدک مال مسلمین است. نه تو در آن حق داری و نه فاطمه  
امیرالمومنین به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر آیا کتاب خدا را خوانده‏ای؟
گفت: بله.
فرمود:بگو این آیه درباره ما نازل شده یا کسانی غیر از ما: انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (خداوند اراده کرده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند.)
ابوبکر گفت: درباره شما.  
امام فرمود: اگر کسانی بیایند و شهادت بدهند که فاطمه، دختر رسول خدا، عمل زشتی انجام داده چه می‏کنی؟  
ابوبکر گفت: بر او حد جاری می‏کنم همان طور که بر سایر زن‏های مسلمین حد می زنم.!
امیرالمؤمنین فرمود: تو در این صورت کافر می‏شوی!
گفت: چرا؟  
فرمود: چون تو شهادت خدای تعالی را در پاکی و عصمت فاطمه زهرا رد کرده‏ای و شهادت مردم را پذیرفته‏ای؛ همان طور که الان هم حکم خدا و رسولش را رد کرده‏ای و شهادت یک شخص بیابان‏نشین را قبول کرده‌ای، فدک را از او گرفته‏ای و گمان می‏کنی که غنیمت مسلمین است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« مدعی باید دلیل بیاورد و تو سخن رسول خدا را رد کرده‏ای!! ...

بحارالانوار، ج 29، ص 128 و 127 و 199.

حضرت فاطمه زهرا ، امیرالمؤمنین (ع) را به عنوان شاهد می‌برند که ابوبکر شهادت ایشان را قبول نمی‌کند!!

بعد از آن بزرگوار «أم ایمن» شهادت می‌دهد و رد می‌شود، «رباح» غلام پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت می‌دهد و رد می‌شود، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) شهادت می‌دهند و رد می‌شوند.

ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت در کتاب شرح نهج البلاغه خود اینگونه می نویسد :

 حدثنی محمد بن زکریا ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن عمارة بالاسناد الأول قال : فلما سمع أبو بکر خطبتها شق علیه مقالتها فصعد المنبر وقال : أیها الناس ، ما هذه الرعة إلى کل قالة ! أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم …  إنما هو ثعالة شهیده ذنبه .

پس هنگامی که ابوبکر خطبه فاطمه سلام الله علیها را بر ردیه فدک شنید بر وی بسیار گران و سنگین آمد لذا در این هنگام بر روی منبر رفت و گفت : ای مردم این چه عنصر سستی است که که در برابر هرسخنی که میشنوید از شما میبینم . این ادعا و آرزو ها در زمان رسول خدا کجا بود ؟ … به درستی که او( علی ) روباهی است که شاهدش دُم او میباشد ( اشاره به این قضیه دارد که حضرت علی علیه السلام برای برپا نمودن فتنه حضرت زهرا سلام الله علیها را به جلو انداخت و مقدم کرد ) . و او ملازم است با هر فتنه و آشوبی و چون فتنه خاموش گردد می‏گوید دوباره آن را شروع کنید و آتش فتنه را برانگیزید. از افراد ضعیف ـ مانند ام ایمن کمک می‏گیرد و از زنان - مانند فاطمه - یاری می جوید. او مانند ام طحال است (زنی که در جاهلیت، فاحشه بود) و دوستدار عمل زشت. ای مردم آگاه باشید اگر بخواهم می‏گویم و اگر بگویم، رازها را از پرده بیرون می‏ریزم ولی تا وقتی به من کاری نداشته باشند، ساکتم.

سپس ابوبکر رو به انصار کرد و گفت ای گروه انصار من سخن سفیهان و نا بخردان شما را شنیدم و سزاوارترین کسی که باید به پیمان رسول خدا وفادار باشد شمایید. رسول خدا به سوی شما آمد و او را پناه دادید و یاری نمودید. آگاه باشید که من کسی را که استحقاق ندارد کمک نمی‏کنم؛ نه با دست نه با زبان. سپس از منبر پایین آمد.

شرح نهج البلاغه جلد ۱۶ صفحه ۲۱۴ و ۲۱۵ و جوهری در السقیفه و الفدک صفحه ۱۰۴

ابن ابی الحدید می‏گوید به استادم گفتم: ابوبکر در این کلام به چه کسی گوشه می‏زند؟ استادم گفت گوشه نزده، بلکه تصریح کرده. گفتم اگر تصریح کرده بود، نمی‏پرسیدم. استادم خنده‏ای کرد و گفت: مقصود ابوبکر، علی بن ابیطالب است !

حتی ابن ابی الحدید سنی هم از این اهانت ها تعجب می کند ... مگر فاطمه چیزی غیر از حق خود می خواست ؟ این حرف ها در مورد حضرت علی ابن ابی طالب است؟ مگر حدیث علی مع الحق و الحق مع علی را نشنیده اید ؟

فخر رازی از بزرگان اهل سنت در تفسیر کبیر خود آورده است:

«فَقَدْ ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ، و َمَنِ اقْتَدَى فِی دِینِهِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى»

به درستی و با روایات متواتر ثابت شده است که هرکس در دینش به علی بن أبی طالب علیه السلام اقتدا کند، به راستی که هدایت شده است.

«وَالدَّلِیلُ عَلَیْهِ  قَوْلُهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ دَارَ».

دلیل بر این مطلب این سخن رسول خدا است که فرمود: خدایا حق را بر مدار علی بگردان، هر جا که او باشد

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى؛ ج1، ص 168

به عبارت توجه کنید ! حق را بر مدار علی بگردان نه علی را بر مدار حق!!! از این تعبیر بلند تر و زیباتر سراغ دارید؟

عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَى الْحَوْضِ

علی با حق (قرآن) و حق با علی است و هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد خواهند شد.

تاریخ بغداد؛ ج14، باب ذکر من اسْمُه یوسف، ص 320، ح7643؛ تاریخ مدینه دمشق؛ ج42، ص 449

علی با قرآن است تا قیامت ...

همچنین حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به همراه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و «عباس» عموی پیغمبر اکرم به نزد ابوبکر و عمر مراجعه می‌کنند و موفق به دریافت حق خود نمی‌شوند!!

مرتبه بعدی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به همراه «عباس» عموی پیغمبر اکرم نزد ابوبکر و عمر می روند ، اما آن‌ها بازهم فدک را به آن بزرگوار باز نمی‌گردانند.

در نهایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ناامید می‌شوند و می‌فرمایند: فدک ارث پدرم به من هست. پدرم به غیر از من وارثی نداشت. سپس ابوبکر به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ

رسول الله فرمودند: ما پیامبران از خود ارثی به یادگار نمی‌گذاریم، تمام اموال ما بعد از ما صدقه است.

حضرت به ابوبکر اظهار می دارد که آیا تو از پدرت می توانی ارث ببری و خانواده ات از تو ارث می برند اما ما نه؟!

أخبرنا عفان بن مسلم، أخبرنا حماد بن سلمة، حدثنی الکلبی عن أبی صالح عن أم هانئ: أن فاطمة قالت: لأبی بکر من یرثک إذا مت؟ قال: ولدی وأهلی! قالت: فما لک ورثت النبی دوننا؟.

از امّ‌هانى نقل شده که گفت: فاطمه از ابوبکر پرسید: هر گاه مُردى چه کسى از تو ارث مى‌برد؟ گفت: فرزندانم و خانواده ام، فرمود: پس چطور شد که تو از پیامبر ارث مى‌برى و ما نه؟.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 2، ص 314، ناشر: دار صادر - بیروت؛ النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبة (متوفای262هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 123، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد

حضرت برای آنکه دروغ بودن حدیث إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قال لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ (پیامبران از خود ارث نمی گذارند...) اشاره به آیه قرآن می کند و به این ترتیب نشان می دهد که حدیث شما با قرآن تناقض دارد و بایدآن را به دیوارکوبید! :

حضرت اشاره به آیه " وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبی" نمل/27

و سلیمان از داود ارث برد و گفت ...

مگر نه آنکه حضرت سلیمان فرزند حضرت داود بود مگر نه آنکه ابوبکر با آن حدیث منظورش این بود که پیامبران ارث بجا نمی گذارند پس چرا قرآن می فرماید حضرت داود پیامبر برای فرزندش ارث گذاشت این آیه مطلق است و شامل هر نوع ارثی می شود چه مادی و چه معنوی ...

محمد بن سعد در الطبقات الکبرى در این مورد مى‌نویسد:

أخبرنا محمد بن عمر، حدثنی هشام بن سعد عن عباس بن عبد الله بن معبد عن جعفر قال: جاءت فاطمة إلى أبی بکر تطلب میراثها، وجاء العباس بن عبد المطلب یطلب میراثه، وجاء معهما علی فقال أبو بکر: قال رسول الله لا نورث، ما ترکنا صدقة، وما کان النبی یعول فعلی، فقال علی: «ورث سلیمان داود»وقال زکریا «یرثنی ویرث من آل یعقوب».

فاطمه(علیها السلام) همراه عباس نزد ابوبکر آمده و در خواست ارث کردند، علی (علیه السلام) نیز حضور داشت، ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزی به ارث نمی گذاریم ؛ بلکه صدقه است، علی(علیه السلام) پاسخ داد: قرآن می فرماید: «سلیمان از داود ارث بُرد» و زکریا گفت: «فرزندی که از من و از آل یعقوب ارث بَرَد عنایت فرما».

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج2، ص315، ناشر: دار صادر - بیروت.

مگر از منابع اهل سنت نیاوردیم که علی با قرآن است و قرآن با علی ؟ حضرت علی این آیه را بیان کردند و به آن برای استرداد حق فاطمه (س) استناد کردند ...

 از طرفی بسیار دردآور است که در تاریخ مشاهده شده ابوبکر به بعضی افراد بدون خواستن شاهد از آنها میراث یا اموال پیامبر را واگذار کرد !:

هنگامی که  مالیات  بحرین  که به مدینه رسید  و به نزد ابوبکر اوردند  جابر بن عبدالله  نیز کنار ابوبکر بود  و گفت :  پیامبر به من فرمود  اگر مالیات  بحرین به مدینه رسید هر چقدر میخواهی از ان  را برای خودت  بردار . ابوبکر به جابر گفت : هر چقدر میخواهی بردار . و جابر در  بیت المال مسلمین  تصرف کرد  بدون اینکه  شاهدی بر گفته ی خویش بیاورد .

شرح الکرمانی علی الصحیح البخاری  ج 10 ص 125 / فتح الباری فی شرح الصحیح البخاری  ج 4 ص 599 حدیث 2292 / عمدة القاری فی شرح  صحیح البخاری مجلد  6 جلد 12 ص 120 و ص 121 ح  5 باب من تکفل عن المیت  فلیس له  ان  یرجع

واقعا چرا از یک فرد عادی برای واگذاری بیت المال هیچ شاهدی طلب نمی شود اما سخن پاک ترین و راستگوترین انسان های زمین را قبول نمی کنند و به آنها اهانت می کنند کسانی که آیه تطهیر و مباهله در شان آنها نازل شده ...

پس از استدلال های کوبنده و منطقی حضرت زهرا و حضرت علی و بعد از آنکه حضرت زهرا از ایشان خشمگین شد و غضبناک گردید و بعد از اعتراض اهل مسجد لاجرم ابوبکر مجبور شد در نامه ای فدک را به حضرت زهرا برگرداند و اما در راه برگشت از خانه ... حادثه کوچه اتفاق افتاد ما عقیده داریم درآن کوچه سند واگذاری فدک از حضرت زهرا با زور و اجبار گرفته و پاره شد و به ایشان جسارت شد... ابن جوزی از علمای بزرگ اهل سنت می گویند :

 ابو بکر برای فاطمه [سلام الله علیها] سند و نامه‌ی برای ایشان در باره‌ی فدک نوشت. در همین هنگام، عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بکر گفت: نامه‌ی است که برای فاطمه در مورد میراثش از پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای مردم انفاق خواهی کرد در حالی که عرب علیه تو بپا خواسته اند؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد.»

الحلبی، علی بن برهان الدین _متوفاى1044 ق_، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3، ص 488، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.

طبق گزارش فتح الدین حنفی در کتاب «فلک النجاة» از سخنان سبط ابن جوزی، حضرت زهرا سلام الله علیها با ابو بکر در حالی که او روی منبر بود، گفتگو کرد و ابوبکر بعد از منبر، نامه‌ی رد فدک را نوشت:

«الرابع عشر: قال (السید) فی رسالة (الزهراء) ناقلا عن الإمام نور الدین علی بن برهان الحلبی الشافعی فی کتاب (إنسان العیون فی سیرة الأمین والمأمون): قال سبط ابن الجوزی فی تذکرة خواص الأمة: جاءت فاطمة بنت رسول الله (ص) إلى أبی بکر، وهو على (المنبر) فقالت یا أبا بکر أفی کتاب الله أن ترث أبیک، ولا أرث أبی، فاستعبر أبو بکر باکیا ثم قال بأبی أبوک، وبأبی أنت، ثم نزل فکتب لها (بفدک)، ودخل علیه عمر فقال ما هذا قال کتبته لفاطمة میراثها من أبیها، فقال فماذا تنفق على المساکین، وقد حاربتک العرب، ثم أخذ عمر الکتاب فشقه. (وکذا فی السیرة الحلبیة).»

«چهاردهم: سید در رساله «الزهرا» از حلبی شافعی در کتاب «انسان العیون فی سیرة الأمین والمأمون»، نقل کرده که سبط ابن جوزی در کتاب «تذکرة خواص الامه» گفته است: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله] نزد ابو بکر آمد در حالی که او روی منبر بود. فرمود: ای ابو بکر آیا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت میراث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ ابو بکر به گریه افتاد و گفت: پدرم فدای پدرت و شما باد. از منبر پایین آمد و نامه‌ی رد فدک را برای ایشان نوشت.

عمر بر ابو بکر وارد شد و گفت این چیست؟ ابو بکر گفت: برای فاطمه در مورد میراث پدرش نوشته ام. عمر گفت: از کدام منبعی برای فقیران انفاق خواهی کرد در حالی که عرب علیه تو بپا خواسته است؟ سپس نوشته را از فاطمه گرفته و آن را پاره کرد. در سیره حلبیه نیز چنین آمده است.»

علی محمد فتح الدین الحنفی، _متوفای1371،ق_ فلک النجاة فی الإمامة والصلاة، ص 160، تحقیق : تحقیق وتقدیم: الشیخ ملا أصغر علی محمد جعفر، چاپخانه : صدر ناشر : مؤسسة دار الاسلام، چاپ : الثانیة، سال چاپ : 1418 - 1997 م

بعضی گفته اند حضرت علی (ع) هیچ گاه در مورد فدک صحبتی نکرده اما ایشان در نهج البلاغه در خلال درد و دل های خودش می فرمایند ...

                ... کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلمته السماء فشحت علیها نفوس قوم وسخت عنها نفوس آخرین.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آرى از آن چه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در اختیار ما بود که آن‌هم گروهى بر‌ آن بخل ورزیدند و گروه دیگرى آن را سخاوتمندانه رها کردند.

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای 608هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج 1، ص 99، تحقیق: إحسان عباس، بکر عباس، ناشر:دار صادر - بیروت،، الطبعة: الأولى، 1996م.

کلام آخر آنکه شیعه و سنی از پیامبر این حدیث را نقل کرده اند که اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت(کافر) مرده است ...

مَنْ مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .

هر کس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .

صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج3 ، ص1478و السنن الکبری ، البیهقی ، ج8 ، ص156 و مجمع الزوائد ، ج5 ، ص218 و مشکاة المصابیح ، ج2 ، ص1088و سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج2 ، ص715 .

مَنْ مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة.

هر کس بدون امام بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده است .

مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 و مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج5 ، ص218 و مسند الطیالسی ، الطیالسی ، ص295 و الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان ج7 ، ص49 و حلیة الأولیاء ، ج 3 ، ص22 .

همانطور که در سطور بالا می بینید اهل سنت پا را فراتر گذاشته و اظهار داشتند که هر کس بمیرد و برگردن او بیعت امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده ست .حالا سوال اینجاست اهل سنت در معتبر ترین کتاب خود صحیح بخاری و مسلم آورده اند که حضرت زهرا تا پایان عمر از ابوبکر و عمر خشمگین بود تا وفات کرد حالا به نظر اهل سنت تکلیف سرور زنان بهشتی حضرت زهرا که با امام زمان خود (که به زعم اهل سنت ابوبکر بوده) بیعت نکرده چیست ؟

کمی فکر و تامل به انسان این حقیقت را آشکار می کند که حضرت زهرا امام خود را شناخت و با او بیعت کرد از او دفاع کرد و جان خود را داد و برای او سنگ تمام گذاشت ... و هم اکنون در اعلی علیین و در بهشت برین است ... همنطور که پیامبر وقتی در بستر مرگ شاهد بی قراری فاطمه بود به او این وعده را داد :

محمد بن اسماعیل بخاری می نویسد:

حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ عَنْ فِرَاسٍ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ تَمْشِی کَأَنَّ مِشْیَتَهَا مَشْیُ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرْحَبًا بِابْنَتِی ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَنْ یَمِینِهِ أَوْ عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثًا فَبَکَتْ فَقُلْتُ لَهَا لِمَ تَبْکِینَ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیْهَا حَدِیثًا فَضَحِکَتْ فَقُلْتُ مَا رَأَیْتُ کَالْیَوْمِ فَرَحًا أَقْرَبَ مِنْ حُزْنٍ فَسَأَلْتُهَا عَمَّا قَالَ فَقَالَتْ مَا کُنْتُ لِأُفْشِیَ سِرَّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّی قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَأَلْتُهَا فَقَالَتْ أَسَرَّ إِلَیَّ إِنَّ جِبْرِیلَ کَانَ یُعَارِضُنِی الْقُرْآنَ کُلَّ سَنَةٍ مَرَّةً وَإِنَّهُ عَارَضَنِی الْعَامَ مَرَّتَیْنِ وَلا أُرَاهُ إِلا حَضَرَ أَجَلِی وَإِنَّکِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لَحَاقًا بِی فَبَکَیْتُ فَقَالَ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونِی سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ فَضَحِکْتُ لِذَلِکَ.

عائشه می گوید: فاطمه که راه رفتنش همانند پدرش بود، وارد بر رسول خدا (ص) شد، فرمود: خوش آمدی دخترم، او را سمت چپ یا راستش نشاند، سپس آهسته سخن گفت، فاطمه گریه کرد، گفتم: چرا گریه می کنی؟ بار دیگر سخنی آهسته گفت، فاطمه خندان شد، تا آن روز خوشحالی و اندوه را این چنین نزدیک به هم ندیده بودم، از فاطمه علت را جویا شدم، گفت: سرّ پیامبر خدا را افشا نمی کنم. پس از فوت رسول خدا (ص) پرسیدم، گفت: پدرم فرمود: جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه می کرد؛ ولی امسال دو مرتبه آن را بر من عرضه کرده است، گویا اجل و مرگ من نزدیک است و تو دخترم نخستین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد، اینجا بود که گریه کردم، فرمود: آیا دوست نداری که سرور زنان بهشتی یا زنان مؤمن باشی، به این جهت خندیدم.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1326، ح3426، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ - 1987م.

و نیز طبرانی در معجم کبیر خود می نویسد:

عن عَائِشَةَ قالت قلت لِفَاطِمَةَ بنتِ رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم رَأَیْتُکِ أَکْبَبْتِ علی النبی صلی اللَّهُ علیه وسلم فی مَرَضِهِ فَبَکَیْتِ ثُمَّ أَکْبَبْتُ علیه ثَانِیَةً فَضَحِکَتِ قالت أَکْبَبْتُ علیه فَأَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَکْبَبْتُ علیه فَأَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِهِ لُحُوقًا بِهِ وَأَنِّی سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلا ما کان من مَرْیَمَ بنتِ عِمْرَانَ فَضَحِکَتُ.

عائشه می گوید: به فاطمه دختر رسول خدا (ص) گفتم: در بیماری پدر، خودت را روی بدنش افکندی و گریه کردی، بار دیگر آن را تکرار کردی؛ ولی خندیدی، فرمود: دفعه اول خبر از مرگش داد گریه کردم، دفعه دوم فرمود: تو نخستین فرد از اهل بیت من هستی که به من ملحق می شوی وتو سرور زنان بهشتی هستی.

الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ)، المعجم الکبیر، ج 22، ص 419، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.

 گاهی که انسان فکر می کند تمام حرکات و وصایای حضرت زهرا برای آن بود که این حق پایمال شد امام خود را در تاریخ ثبت کند که آیندگان نگویند حضرت علی ادعایی بر خلافت نداشت یا آنکه بگویند حضرت علی خود راضی به واگذاری خلافت بود یا آنکه بگویند حضرت خود را بالاتر از خلفا نمی دانست وصیت کرد که غاصبان ولایت بر پیکرش نماز نخوانند ، در تشییع پیکرش شرکت نکنند ، قبرش مخفی بماند ، شب  و روز گریه می کرد به طوری که این گریه تاریخی شد مردم می گفتند به زهرا بگو یا شب گریه کند یا روز ... برای برهم زدن این کودتا به دیدار زنان مدینه می رفت و یا در بستر برای آنها سخنرانی می کرد تا شاید غیرت مردان آنها را  برانگیزد ... فاطمه سند حقانیت علی ست فاطمه سند مظلومیت شیعه و علی ست ... اگر فاطمه فدا نمی شد چیزی از اسلام نمی ماند ...

حقیقت بسیار آشکار است ... فقط چشمان حق بین می طلبد در این گفتار سعی شد با ادله و اسناد اهل سنت به بررسی حقانیت حضرت زهرا پرداخته شود ... گردآوری ها از منابع مختلف اینترنت مخصوصا سایت ولیعصر(عج) صورت پذیرفت قصد داشتم از شهادت آن بانو تا تولد ایشان این مقاله را به اتمام برسانم اما خب گرفتاری اجازه نداد...  ان شااله مورد عنایت خود ایشان و فرزند بزرگوارشان قرار بگیرد... امسالی که ابتدا و پایانش مزین به نام این بانو شد توفیق پیدا کردیم تا با عنایت خود حضرت این گردآوری را انجام بدهم اما خدا می داند اینقدر این اقیانوس بی انتها ست و این قدر سخن در این باب فراوان است و اینقدر ما در برابر عظمت آن بانو ناچیز هستیم که این قطره بود در برابر اقیانوس بی کران ...


نه مثل ساره ای و مریم ! نه مثل آسیه و حوّا

فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت زهرا

 

اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیه تطهیری ، شبیه سوره « اعطینا

 

شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران ، سلام ما به تو ای دریا

 

کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا...

 

بگیر آب و وضویی کن ، ز چشمه سار فدک امشب

نماز عشق بخوان فردا ، به سمت قبله عاشور

 

علیرضا قروه

دانلود آهنگ حضرت مهتاب (حامد زمانی)

التماس دعا

۲۹
بهمن


روضه ام روضه ی یک کوچه است
کوچه ای سرد ، کوچه ای تاریک

کوچه ای سنگی و غبار آلود
بارها گفته ام خدا نکند

راه یاسی به لاله چین نخورد

بین این کوچه ها خدا نکند
که در این جا زنی زمین بخورد

یا سرش می خورد به دیوارش
یاکه از زخم سنگ می شکند

دستها هم اگر شود حائل
بین این راه تنگ می شکند

ولی ای وای بر سرم آمد
کوچه خالی ز رفت و آمد شد

چادر مادرم به دستم بود
که در آن کوچه راه ما سد شد


۱۹
بهمن

مدتی ست در کشور ما بعضی از طرفداران حقوق شهروندی یا طرفداران اخلاق زیستی مباحثی را در مورد محصولات تراریخته (اصلاح ژنتیکی شده) مطرح شده که بررسی این موضوع در قالب یک مقاله به جهت اهمیت بسیار آن خالی از لطف نیست.

1. تعریف محصولات تراریخته: 

موادغذایی تراریخته (دستکاری شده ژنتیکی) به محصولاتی اطلاق می شودکه از انتقال یک یا چند ژن بین دونوع موجود زنده مختلف به وجود می آید (هرنوع انتقال ژن بصورت بین گونه ای و یا درون گونه ی به کمک ابزار مهندسی ژنتیک که موجب ایجاد یک یاچند صفت جدید و یا ویرایش یک یا چند صفت شود) گرچه این محصولات دانش بنیان می تواند ازمحسناتی مانند پرمحصولی ، و مقاومت نسبت به آفات بهره مند باشند اما مشکلات متعددی نیز برای چرخه طبیعی اکوسیستم ها و سلامتی انسان ها به وجود می آورند چرخه ی که طی هزاران سال گذشته به روال طبیعی خود ادامه داده و توسط انسان کمتر دستکاری شده است. این موارد چنان مضر است که می تواند به عنوان یک سلاح تمام عیار علیه ملت ها و حتی برای « عقیم سازی نسلها » مورد استفاده قرار بگیرد اما دانش محور بودن این محصولات ، و مزایای توصیفی آن به بهانه توسعه فناوری های نو سبب شده که مسئولین کشور ما بدون در نظر گرفتن معایب این محصولات تولید تجاری آن را در لایحه ششم توسعه بگنجانند .

2. تاریخچه محصولات تراریخته

رونمایی از این محصولات به سال 1982 میلادی برمی گردد در این سال اولین موش دستکاری شده ژنتیکی به صورت آزمایشگاهی تولید شد اما حوزه این دانش به تولید محصولات کشاورزی تراریخته نیز کشیده شد و تولید انبوه ذرت ، پنبه ، سویا و کلزای دستکاری شده ژنتیکی در دستور کار قرارگرفت ؛ برای مثال اولین تولید تجاری محصولات کشاورزی اصلاح شده ژنتیکی در سال 1986  توسط آمریکا و فرانسه و به واسطه تولید « تنباکو مقاوم در برابر علف کش » بود و در سال 1996 کمپانی «مونسانتو» به تولید انبوه و تجاری سویا مقاوم به علف کش گلایفوسیت(راندآپ) دست زد.

تاکنون تعداد ژن های ثبت شده تجاری محصولات دستکاری شده ژنتیک از مرز 1500مورد گذشته است این دستکاری در طبیعت میتواند لطمات جبران ناپذیری وارد کند دانشمندان حوزه اخلاق زیستی معتقدند فرآیندی را که در طبیعت هرگز اتفاق نمی افتد نباید در آزمایشگاه انجام دهیم مثلا هیچ گاه در طبیعت یک ماهی با گوجه فرنگی یاذرت جفت گیری نمی کند

 3.چه کشورهایی محصولات تراریخته را تولید می کنند

 چهارکشورآمریکا برزیل سوئیس و فرانسه کشت تجاری تراریخته را ممنوع کرده اند اما بذر آن را صادر می کنند.

4.چه محصولاتی تراریخته می شوند

 علی رغم آنکه گفته می شود تولید محصولات تراریخته در دنیا محدود به 4 محصول ذرت کلزا سویا و پنبه است بیشتر مباحثی که در کشور ما مطرح شده مربوط به تولید برنج تراریخته است بجز کشت بسیار محدود در کشور چین آن هم به صورت کنترل شده و آزمایشگاهی در هیچ کجای دنیا برنج تراریخته به عنوان محصولی که مستقیما مورد مصرف انسان قرارگیرد ، کشت تجاری و انبوه نشده زیرا میزان مصرف روزانه برنج توسط انسان قابل مقایسه با ذرت ، کلزا و سویا نیست و تاکنون هیچ کشوری این مخاطره را نپذیرفته ست حتی کشورهایی مانند هند و پاکستان که نیازمند برنج زیادی برای مردم کشور خود هستند نیز بار تولید برنج تراریخته نرفته اند .

5. چه کشورهایی محصولات تراریخته را مصرف نمی کنند؟

حدود 38 کشور دنیا کشت محصولات تراریخته را ممنوع کرده اند و در بیشتر جوامع دنیا برچسب گذاری محصولات تراریخته امری ضروری و الزام آور است و آگاهی شهروندان از ماهیت مواد غذایی و انتخاب آگاهانه آنها مورد توجه دولت ها قرار دارد .

در سال 20015 سطح زیرکشت محصولات تراریخته در دنیا 1.8 میلیون هکتار کاهش یافت و انتظار می رفت این روند کاهش در سال 2016 تشدید شود اما کمپانی های تبلیغ کننده تراریخته به دنبال جلب رضایت کشورهای جهان سوم به منظور جلوگیری از کاهش سطح زیر کشت این محصولات هستند تا جایی که بعضا بذرهای تراریخته را به صورت رایگان در اختیار برخی کشورها قرار می دهند تا منع کشت در سایر نقاط دنیا را جبران کنند یا بازارهای خود را از دست ندهند .

کشورهایی مانند آلمان و سوئیس کشت تجاری و استفاده  تراریخته را ممنوع نموده اند اما بذر این محصولات را تولید و صادر می نمایند در این میان سوالی پیش می آید که چرا هردوی این کشورها که سطح زیر کشت وسیع ذرت دارند بذرهای تراریخته خودشان را مورد استفاده داخلی قرار نمی دهند ؟!

بیشتر کشورهای اروپایی با وجود آنکه واردات این محصولات در اتحادیه اروپا آزاداست و مطابق قانون ، این کشورها مختار هستند که کشت این محصولات را در خاک خود محدود یا ممنوع کنند اما اقدام به کشت و تولید این محصولات نمی کنند ، ضمن اینکه بیشتر محصولات تراریخته در کشورهای دنیا مصارف غیر خوراکی و یا غیر مستقیم دارند تولید جهانی محصولات تراریخته بیشتر در زمینه تامین سوخت های زیستی یا خوراک دام و یا پوشاک مورد توجه قرار دارد و مواردی که این محصولات مستقیما وارد چرخه مصرف مردم شوند بسیار اندک و یا با آستانه احتیاط تعریف شده است .

 6. راهیابی این محصولات به ایران

اواخر دهه 70 شمسی مصادف با ورود محققان ایرانی به تحقیقات مهندسی ژنتیک است در سال 1378 برنج دستکاری شده ژنتیکی با ژن مقاوم به کرم ساقه خوار در کشور تولید شد در سال های بعد نیز این روند اداممه پیدا کرد و متناسب با ارتقای دانش بیوتکنولوژی موسسات تحقیقاتی کشور نیز تجهیز شدند خصوصا طی سال های 80 تا 83 شمسی بسیاری از موسسات تحقیقاتی کشاورزی و پزشکی کشور به تجهیزات پیشرفته بیولوژی مولکولی مجهز شدند این سال ها مقارن با همان زمانی ست که زمزمه وجود تراریختگی در مواد غذایی وارداتی مطرح شد گرچه با کمال تاسف علی رغم اینکه ما ابزارهای تشخیصی مناسبی در اختیار داشتیم اما برای تشخیص و برچسب گذاری این محصولات اقدام موثری از سوی مسئولان انجام نشد!

بنا به گفته برخی کارشناسان واردات این محصولات به کشور بیش از یک دهه کتمان شده و زمانی که حساسیت ها نسبت به مخاطرات محصولات تراریخته تشدید شد افرادیکه اصرار به تولید انبوه و رهاسازی این محصولات در طبیعت داشتند ماجرای واردات تراریخته را در دهه اخیر علنی کردند و اذعان نمودند جای هیچ گونه نگرانی نیست ! در صورتی که سلامت یک محصول را آزمایشگاه های ذی صلاح و بی طرف تعیین می کنند نه صرفا ادعای سلامت از سوی ذینفعان !

در شرایط فعلی جریان ترویج تراریخته در کشور سودمحور به نظر می رسد عده ای شرکت هایی تاسیس کرده اند و از دولت برای این کار وام گرفته اند بنابراین اصرار دارند این محصولات زودتر تولید و وارد بازار شوند وآنان هم به سودشان برسند .

یک معاهده بین المللی در این زمینه می گوید یک محصول تراریخته پس از تولید باید از جنبه های گوناگون مورد آزمایش و بررسی قرار گیرد تا مخاطرات سلامتی و زیست محیطی آن به حداقل برسد انجام کامل این آزمایشات بعضا حدود 13 سال طول می کشد ! این مسئله از آن جهت نگران کننده است که چرا موافقان این محصولات بیش از یک دهه واردات آن را مسکوت نگه داشته اند و زمانی که از متوقف شدن واردات یا تولید آن بیمناک شدند موضوع را به صورت حرفه ای رسانه ای کردند.



واقعیت جهانی در مورد محصولات تراریخته این است که با گذشت بیش از 20 سال از تولید تجاری انحصار بذرهای استراتژیک تراریخته همچنان در دست شرکت های بزرگ آمریکایی ست که این کمپانی ها و شرکت های اقماری آنها حدود 80درصد از تولید بذرهای ژنتیکی دنیا را در اختیار دارند و با استراتژی حساب شده وارد کشورها می شوند کمپانی مونسانتو از یک حفاظ امنیتی و تجاری از جانب دولت آمریکا برخوردار است چراکه طبق قانون تجارت جهانی اگر هر مجموعه ای بدون پرداخت حق امتیاز این کمپانی اقدام به کشت و تولید این محصولات کنند مجرم شناخته شده و باید غرامت پرداخت کند در غیر اینصورت با دولت آمریکا طرف خواهد بود ، این کمپانی ها بیشتر از طریق مجموع های ظاهرا خیریه و عام المنفعه مانند بنیاد صهیونیستی راکفلر و در قالب طرح های مشترک تحقیقاتی و بورس تحصیلی نخبگان کشورهای هدف را تحت حمایت خود می گیرند و سپس این افراد آموزش دیده این پیام را از درون به دولت ها منتقل می کنند که کشت محصولات دستکاری شده ژنتیکی یک ضرورت انکار ناپذیر و هرگونه تعللی نشانه عقب ماندگی ست آنها به این نتیجه رسیده اند که بهترین روش توسعه تجارت محصولات تراریخته نفوذ در دولت هاست ، کشور ما سالها تحت تحریم ظالمانه کشورهای مختلف از جمله آمریکا بوده است و در حال حاضر نیز این تحریم ها به طور کامل رفع نشده اند ، آمریکایی ها به دلیل تحریم ساده ترین ابزارها و کالاها نظیر لاستیک هواپیما و تجهیزات مصرفی  آزمایشگاهی را در اختیار ما قرار نمی دهند اما چگونه ست که میلیارد ها دلار محصول کشاورزی تراریخته آمریکایی بدون هیچ مانعی و تحریمی طی این چند سال وارد کشور ما شد است ؟ آنها همواره نشان داده اند که خیر خواه ملت ایران نیستند

7.دیدگاه علما و اسلام در مورد محصولات تراریخته

 علی رغم تاکید برخی از مراجع نسبت به عدم استفاده ازاین محصولات متاسفانه مسئولین و سران دولت با بی اهمیتی و وقاهت به توسعه و گسترش این علم در کشور پافشاری می کنند ، به عنوان مثال چندی پیش دوتن از مراجع عالیقدر کشور ازجمله آیت ا... العظمی مکارم شیرازی با بیان اینکه « ما خلقت خداوند را کامل می دانیم» اصل را بر عدم دستکاری خلقت دانسته و فرموده اند « باید اجازه بدهیم خلقت در همان مسیر خودش ادامه یابد و دستکاری در طبیعت در نگاه کسی که به نظام کامل آفرینش معتقد باشد کار خلافی ست ، کسی هم که اعتقاد نداشته باشد می داند که طبیعت بسیار باهوش عمل کرده و مهره چینی دقیقی کرده ، بنابراین باید خیلی با احتیاط به آن بپردازیم ، خیلی باید ملاحظه کنیم مراقب باشیم اصل اولیه برای ما عدم دستکاری در نظام خلقت است » اما متاسفانه اخیرا محمدباقر نوبخت پس از اعلام نظر مراجع معظم در خصوص محصولات تراریخته و احتمال زیان بار بودن این محصولات در یک موضع گیری اعلام کرده است که دولت مدافع فعالی های بیوتکنولوژی و محصولات تراریخته است آقای نوبخت در یک موضع گیری اهانت آمیز گفته است : زمانی بوده است که برخی افراد به بلندگو به عنوان ابزار شیطان نگاه می کردند امروزه نیز برخی افراد به این محصولات چنین نگاهی دارند!  کسی نبود به این مسئول محترم تذکر بدهد که نظر یک یا چند عالم و مجتهد شیعه فتوا و نظر اسلام است و نباید به این راحتی مورد تمسخر و کم لطفی قرار بگیرد .

به هر حال حداقل ترین حقوق یک شهروند در هر جای دنیا این است که در مورد این محصولات آگاهی داشته باشند و باانتخاب خودشان این محصولات را مصرف کنند در بسیاری از نقاط جهان حتی در کشورهایی که صادر کننده این محصولات هستند روی بسته بندی محصولات غذایی تراریخته بودن یا نبودن آن برچسب و نشانه گذاری شده است تا شهروندان در صورت تمایل آن محصول را استفاده نمایند .

8.اهداف کشورهای تولید کننده محصولات تراریخته از تولید و عرضه این محصولات

حالا زمان آن رسیده که اهداف کشورهای استعماری دنیا را بررسی کنیم :


سران سازمان های مخفی یعنی انگلیس و آمریکا با مدیریت رژیم صهیونستی از همه حیله ها برای این منظور بهره جستند. آنها با طرح "پروژه یوژنیکس" یا همان "علم به‌نژادی"، همه تلاش خود را مصروف عقیم سازی مردم جهان، ممانعت از تولد و کنترل زاد و ولد کردند و با همه قوا این پروژه را بر کشورهای شرقی و مذهبی تحمیل نمودند.

 "ادوارد سعید"، محقق معروف فلسطینی الاصل که در مجامع دانشگاهی آمریکایی صاحب نام و کرسی است معتقد است "غرب همواره به شرق اسلامی با کینه و ترس برخورد کرده است. برای این کینه و ترس، دلایل مختلف و فراوان روان شناختی و مذهبی می توان ذکر کرد؛ اما همه دشمنی غرب، به نگاه آنها به چالش های آخر الزمانی بر می گردد. 

موضوع "کشتار خاموش" ساکنان زمین و به حداقل رساندن این جمعیت و غلبه دادن جماعتی خاص بر عموم مردم، جزء برنامه های دائمی سران مخفی و موسسان حکومت جهانی بوده است. تباه شدن حرث و نسل، آلودگی آب و نان، تحمیل غذا و داروی رنگین، اما مسموم در کنار بسیاری از ترفندها، عمر عمومی ساکنان زمین را به 50% عمر طبیعی کاهش داده است. سران سازمان های مخفی یعنی انگلیس و آمریکا با مدیریت رژیم صهیونستی از همه حیله ها برای این منظور بهره جستند. آنها با طرح "پروژه یوژنیکس" یا همان "علم به نژادی"، همه تلاش خود را مصروف عقیم سازی مردم جهان، ممانعت از تولد و کنترل زاد و ولد کردند و با همه قوا این پروژه را بر کشورهای شرقی و مذهبی تحمیل نمودند.

مهندسی ژنتیک، علم جدیدی است که با دست کاری در اساس طبیعت، موجودات گیاهی و حیوانی و دخل و تصرف در ژن ها و حتی وارد ساختن ژن های سایر موجودات در دانه های زراعی به تولید محصولات جدید مبادرت می ورزد. محصولاتی که در صورت و شکل ظاهری مشابهتی کامل با محصول اصلی دارند اما با حمل مولکول های جدید در خود، پیامدهای غیر منتظره و مطالعه نشده ای را خواهند داشت که یکی از پیامدهای جدی و خطرناک آن عقیم کردن زنان و مردان، سرطانی کردن سلول ها و نیز ایجاد اختلالات شدید روحی و روانی در افراد است.

بنیانگذاران صهیونیستی پروژه یوژنیکس یا همان دروغ بزرگ انقلاب سبز

بنیادهای صهیونیستی "راکفلر"، و چند شرکت فرا ملیتی در زمره سرمایه گذاران اصلی این پروژه شیطانی اند. آنها این پروژه را در دهه 1970 میلادی با عنوان و به بهانه انقلاب سبز برای تغییر ژنتیکی بذرها و تخم های گیاهی آغاز کرده اند. 

خزانه و انبار بذرها و تخم های قیامت

یکی از اهداف "پروژه یوژنیکس"، جمع آوری کلیه گونه های مختلف بذر و دانه خوراکی مورد نیاز کشاورزان همچون گندم، برنج و ذرت و نگهداری انحصاری و منجمد شده این دانه های بومی در دپوی تخم و بذر، در نزدیکی "روستای لانگربین" واقع در جزیرة "اسپیدس برگن" و در داخل یک کوه است. برنامه ریزی شده است تا در "خزانه و انبار بذرها و تخم های قیامت" ۳ میلیون تخم و بذر نباتی و گیاهی ذخیره گردد. این انبار از ساختار فنی ویژه‌ای، از جمله دیوارهای مسلّح به فولاد به ضخامت یک متر، درب‌های فولادی و سیستم کنترل بسیار پیشرفته برخوردار است. بذرها و دانه‌های موجود در این انبار برای حفظ و به دور نگه داشتن از رطوبت در ظرف‌های ویژه‌ای نگه‌داری می‌شوند.




برای ساخت "انبار بذرها و تخم های قیامت" بالغ بر 123 میلیارد دلار هزینه شده است و ریاست این انبار بر عهده شخصی کانادایی به نام "مارگاریت کتلی کارسون" است ( رئیس سابق "شورای جمعیت "آقای راکفلر یهودی بوده است و این شورا نیز با هدف کاهش جمعیت کشورهای در حال توسعه و عقیم کردن مردم آن کشورها تاسیس شده است.) بعد از دپوی دانه های بومی در" انبار قیامت" بذرهای دست کاری شده ژنتیکی و محصولات غذایی ای که تغییر ژنتیکی پیدا کرده اند در بین کشاورزان و مردم مستضعف توزیع می گردد و بدین ترتیب کشاورزان ناگزیر به خرید بذری می شوند که تنها برای یک بار قدرت زایش دارند و بنابراین هر ساله کشاورزان در هنگام کشت، ناگزیر به خرید دانه های بذر جدید می شوند و با این برنامه ریزی، مواد گیاهی و حیوانی دست کاری شده هر ساله با ساختارهای جدیدتر و البته خطرناک تر در سبد غذایی مردم قرار می گیرد.





این انبار بزرگ در جزیره‌ای دورافتاده در مجمع‌الجزایر سوالبارد نروژ در ۱۰۰ کیلومتری از قطب شمال قرار گرفته‌است، انبار جهانی دانه‌های کشاورزی سوالبارد، در انتهای یک تونل یخی در عمق ۴۱۰ فوتی حفر شده‌است. حتی اگر برق منابع محلی از کار بیفتد، شرایط دمای زیر صفر درجه (فارنهایت) طبیعی این انبار یخی، سرمای کافی برای بقاء بعضی از دانه‌های کشاورزی نظیر گندم تا۱۷۰۰ سال و سورگوم تا ۲۰۰۰۰ سال موثر است.

حتی در بدترین شرایط گرم شدن کره زمین برای دویست سال، یخ بطور طبیعی در اطراف این خزانه وجود خواهد داشت. تسهیلات ایمنی نظیر درب‌های فلزی سنگین با قفل‌های جداگانه، سطوح گوناگونی از امنیت برای ترخیص کالا از گمرک از این انبار نیز فراهم کرده‌است.

ساخت و ساز خزانه جهانی بذر سوالبارد در ماه ژوئیه ۲۰۰۶ آغاز و در سپتامبر۲۰۰۷ تکمیل و نخستین محموله دانه‌های کشاورزی در فوریه ۲۰۰۸ تحویل شد. مکان دور افتاده، شرایط سخت و نیاز به مهندسی منحصربه‌فرد همه چالش‌هایی برای سازندگان بود. نزدیک به چهار ماه در سال، این منطقه کاملاً تاریک است.

آیا واقعا این انبار کلکسیون بذرهای جهان برای خدمت به مردم جهان است ؟ شما باور می کنید ؟ همانطور که اشاره شد رئیس این انبار بزرگ یک زن کانادایی الاصل است که قبلا در موسسه صهیونیستی راکفلر مسئول بخش سیاست های کنترل جمعیت در جهان بوده است  موسسه ای که برای اولین بار تحقیقات کنترل جمعیت و عقیم سازی مردان وزنان جهان را شروع تبلیغ کرد ؛ چه رابطه ای بین این دو سازمان وجوددارد؟   !!!

 در "پروژه یوژنیکس" یا همان علم به نژادی؛ پروژه‌ها و برنامه‌های متنوعی به کار گرفته شده است، از جمله «عقیم و نازا کردن» زنانی که عموماً در سنین باروری قرار دارند، «مقطوع‌النسل کردن» مردان، به اجرا گذاردن برنامه‌هایی از قبیل «تنظیم خانواده» و شعارهایی مثل: جمعیّت کمتر و زندگی بهتر(!)، عمومی و اجباری کردن کشت بذرها و دانه‌های تغییر ژنتیک داده شده (GMO) که دارای اثرات مخرّب و مرگ‌آوری بر محیط زیست و سلامتی و حیات انسان است، مثل پروژه‌های تولید «ذرّت عقیم کننده» و «برنج سرطان‌زا» به عنوان دست‌آورد مهندسی ژنتیک، دستکاری ژنتیکی DNA حیوانات و تغییر ماهیّت طبیعی آنها و در نتیجه «بیماری‌زا نمودن گوشت و محصولات لبنی و گوشتی» حاصل از آنها که حامل بسیاری از بیماری‌های کشنده و مرگ آفرین، «مثل سرطان پروستات» در مردان و «سرطان سینه» در زنان، به عنوان حاصل این‌گونه اقدامات ژنتیکی اعلام شده است، تولید داروهای مرگ آفرین، یا تعبیه نمودن مواد عقیم‌کننده در داروها، تولید و فروش بیماری‌ها! و… همه و همه نقشه های شومی است که امریکا و رژیم صهیونیستی در سر می پروراند.

جهت اطمینان خاطر افرادی که احیانا شک دارند که آیا صهیونیست ها سردمداران کشت و توسعه محصولات درآمیخته در جهان هستند از زبان نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل این مطلب را بشنوید!

نخست وزیر رژیم صهیونیستی اسرائیل در سخنرانی خود در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد (سال ۲۰۱۵ میلادی) در نیویورک مدعی شد:

اسرائیل رهبر جهان در علم و فناوری است.

در سایبر، نرم افزار، آب، کشاورزی، دارو، بیوتکنولوژی و موارد بسیار زیاد از این دست.

اسرائیل اکنون همه جا هست. در میکروپروسسور ها و درایوهای فلش کامپیوتر شما است.

در تلفن های هوشمند شما است، زمانی که از پیام رسان های فوری استفاده می کنید.

در مزرعه های شماست.

زمانی که محصولات خود را آبیاری می کنید و محصولات و غلات خود را تازه نگه می دارید.

در دانشگاه شماست.

در قفسه داروهای شماست.

حتی اسرائیل در بشقاب غذای شماست. زمانی که گوجه فرنگی های آبدار و خوشمزه را می خورید.

اینها همه در اسرائیل اصلاح شده اند!

دانلود ویدئو سخنرانی نتانیاهو


سخن آخر  


دشمنی یهود و مسیحیت را یادمان نرود ...

وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ۙ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ﴿ بقره۱۲۰﴾

هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شده‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.

۲۱
دی

بعضی عارضه ها هستند که در فرهنگ ما خیلی خیلی آشنا هستند ولی انگار کسی مبتلا به اون نیست !!! یا بهتر بگم شاید کسی روش نشه بگه من این بیماری دارم ... و امان از بعضی تنگ نظری ها و کوته فکریشون ... و امان از بعضی آدما که بخاطر این تفکرات دنبال درمان بیماری خودشون نمی رن ... بعضی ها هم از ناآگاهی اصلا نمی دونن که مبتلا به چه عارضه ای هستند و با مشقت های اون همینطوری ادامه زندگی می دن...

دارم از عارضه ای به نام هموروئید یا همون بواسیر که در عامه مصطلحه صحبت می کنم ... قبلا در بحث یبوست اشاره کردیم که یکی از عوارض و آسیب هایی که در  درمان نشدن یبوست امکان داره بروز کنه بواسیره ...

هموروئید به کلافه های عروقی ناحیه مقعد گفته میشه  که به علت فشار آمدن به کف لگن در هنگام زور زدن موقع اجابت مزاج ، پر خون و متورم شده و در صورت تکرار و ادامه یافتن یبوست ، سبب پارگی این کلافه های عروقی شده و بصورت خونریزی و بیرون زدگی از مقعد خودشو نشون می ده و  گاها با درد و خونریزی توام هست و گاهی هم هیچ دردی نداره و صرفا در دفع مدفوع مریض را دچار مشکل می کنه ...

اگر یبوست داریدحتما تا دچار این عارضه نشدید درمانش کنید ؛ حتما اگر پس از درمان یبوست بازهم مشکل زیاد نشستن در توالت دارید خودتون با یه آینه وارسی کنید بهترین و محرم ترین طبیب برای شما خود شما هستید حداقل اگر مبتلا هستید متوجه می شید ... مخصوصا هنگام دفع مدفوع این بیرون زدگی خودش بیشتر نشون می ده چون همون قدر که بیرون زده به همون میزان و شاید بیشتر در داخل روده و در قسمت انتهایی روده بزرگ (مقعد) تجمع داره ... با لمس دست یا گرفتن آینه حتما متوجه خواهید شد ... گاهی این زائده به صورت بالشتی و نرمه که وقت طهارت گرفتن امکان داره احساسش کنید دقیقا خود مقعد درگیر می کنه ... بهتر دو تا عکس بذارم تا بهتر متوجه بشید (البته با اینکه در طب جای حیا و این بحث ها نیست اما خب قبلا از انتشار این عکسها معذرت میخوام)

       

از لحاظ طب سنتی بواسیر وقتی ایجاد می شه که در بدن فرد یک خلط فاسد (غالبا سودا (سردی و خشکی) و گاهی هم صفرا (گرمی و خشک ) و بعضا بغلم(سردی و تری)) ایجاد شده و با یبوستی که ایجاد می کند باعث مشکل در اجابت مزاج فرد شده و این زور زدن های هنگام اجابت مزاج باعث تجمع این توده اخلاط فاسد در قسمت انتهایی بدن اون می شود ...

پس برای درمان باید دوتا کار انجام بدهیم : 1- رفع آن زائده بیرون زده تا اجابت مزاج فرد عادی شود 2- دفع اخلاط فاسد بدن تا مجددا این زائده عود نکند .

طب سنتی به هیچ عنوان موافق جراحی این زائده نیست متاسفانه در طب نوین با عجین شدن با تکنولوژی روز دستگاه هایی اختراع شده که با بی حسی موضع ، زائده را جراحی کرده و برمی دارند این کار دوتا بدی داره یکی آنکه درمان اخلاط انجام نشده و بعد مدتی دوباره شاهد عود کردن بواسیر هستیم دوم و مهمتر آنکه با تیغ خوردن بواسیر اخلاط فاسد در آن همراه جریان خون به نقاط دیگر بدن می رسد و در آنجا هم رسوب می کند و کار را دوچندان بدتر می کند مثلا سیاتیک یا همان عرق النسا یا واریس پاها یا واریکوسل (واریس بیضه ها ) و ...  پس جراحی به هیچ عنوان نباید انجام بشه ...


شیخ الرئیس ابوعلی سینا در مورد درمان بواسیرمی فرمایند  :

ورزش ، ماساژ دادن اطراف ناف و زهار با روغن های گرم، در گرمابه گرم و سونا خشک نشستن و اسب سواری باعث می شود تا فضولات در تن جمع نشود و حرارت غریزی افزایش یابد.

ابتدا باید فکری به حال اخلاط فاسد بدن کرد بهترین روش فصد کردنه البته فصد(خون گیری) به روش طب سنتی از دست راست ، که این کار مقدار زیادی از سودا و اخلاط کثیف را خارج می کنه ...( البته خون دادن کار فصد را انجام نمی ده ان شااله بعدا در مورد تفاوت های این دو بیشتر صحبت می کنیم ) یا گاهی زالو انداختن روی موضع هم اثر بخش است ...

مرحله بعدی درمان زائده است ... :

 50 گرم خارشتر را با 3لیوان آب جوش بجوشانید (اگر آرام بجوشد با 2لیوان) تا در زمانی حدود نیم ساعت به یک لیوان تبدیل گردد و تا صبح این جوشانده را نگه دارید تا بماند ، بعد آن را صاف کنید و آن یک لیوان را به مدت 5 روز بخورید و در عین حال با ضماد بواسیر یا روغن های طبیعی (روغن محلی یا کوهان شتر) محل را چرب کنید.

از خوردن مواد غذایی غلیظ و سنگین مثل گوشت گاو ، آهو ، انواع گوشت قرمز ، بادنجان ، عدس ، کلم ، شیر ، خرما ، ماهی شور ، نمک زیاد ، سیر پیاز و کلا مواد خشکی که یبوست را تشدید می کند و یا ایجاد سردی در بدن می کند بپرهیزید(البته خوردن گرمی های خیلی تند هم ممنوع است چون خون را می سوزاند و غلظت خون سرد ایجاد می کند زنجبیل یا دارچین از جممله این گرمی های تند هستند )

در عوض خوردن گوشت سفید طیور (گوشت گنجشک نه مرغ صنعتی)، مرغ محلی ، خروس و هر مواد مولد خون صالح (مثه انار ، زرشک ، خربزه ، آلو ، رب غوره ، شیره خرفه ، سماق و ... توصیه می شود .

اگر بواسیر از خلط فاسد صفرا (گرمی) ایجاد شده باشد خوردن هلیله زرد مفید است .

استاد ضیاعی اعتقاد دارند که شیره انگور و یا انگور با هسته له شده آن برای بواسیر بادی(ناشی از بلعم) و گذاشتن ضماد پودر هسته هلیله زرد + سفیده تخم مرغ از شب تا صبح بر روی موضع بواسیر مفید است .

درمان دیگر :

پس از پاک سازی بدن از اخلاط کثیف با زالو در موضع بواسیر یا فصد از دست راست ، 50 گرم سماق + 50 گرم پوست انار + 50 گرم مازو (کوبیده شده ) را با 2لیتر آب در یک ظرف ابتدا می جوشانیم و بعد از جوشیدن زیر شعله را کم می کنیم تا 15 دقیقه با شعله کم بجوشد بعد از صاف کردن و ولرم شدن یک لیوان سرکه محلی انگور هم به آن اضافه می کنیم  به مدت 20شب 15 تا 20 دقیقه  داخل لگن ریخته و روی آن نشسته تا موضع بواسیر به آن آغشته شود ... می توان معجون را هر شب گرم کرده و مجددا استفاده کنید فقط کمی سرکه به آن اضافه کنید .

به امید حق


۰۴
دی
یبوست

... اول که می خواستم عنوان مطلب انتخاب کنم باخودم گفتم « مادر بیماری ها...  » شاید با حدیث مشهور پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که می فرمایند: «الْمَعِدَهُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْیَهُ رَاْسُ کُلِّ دَوَاء: معده خانه همه دردهاست و پرهیز، سرسلسله همه داروها.»  هم خوانی نداشته باشه ... اما یادم نمی ره چند سال پیش که رفتم محضر علامه ضیاعی (حفظه ا...) ایشان با تاکید خیلی زیاد می فرمودند : این یبوست را درمان کنید ... یبوست مادر همه مریضی هاست ... یه جورایی چون منشا این بیماری از معده است پس اگه بگیم مادر همه بیماری ها یبوسته خیلی بیراه نگفتیم ...

می دونستید یبوست با ضعیف شدن چشم رابطه مستقیم داره!!!؟  و عامل اصلی هموروئید (بواسیر) همین یبوسته؟

 یبوست در بیشتر مواقع باعث رخوت و بی حالی و ناخوشی احوال میشه و معمولا این افراد سرحال نیستن و چرت می زن اینم به خاطر کثیف بودن و غلظت خون این افراده که مواد فاسد روده وارد خونشون شده ... 

رابطه یبوست با بیماری ها یه رابطه بسیار تنگاتنگه ... در صورتی که فردی دچار یبوست نشده باشه و کارکرد گوارشی منظمی داشته باشه از بسیاری از بیماری ها مصونه ... و  در صورتی که بیمارشه به سادگی به راحتی و به زودی درمان می شه ...

در یبوست به دلیل عدم تخلیه به موقع روده ، سموم و مواد زائد فرصت می کنند تا جذب خون شده و در نتیجه خون آلوده و اخلاط فاسد میشه به همین دلیله که در افرادی که قبلا به یبوست مبتلا بودند حجامت اثر ماندگاری نداره ، چون فرد با انجام حجامت اخلاط فاسد را از بدن دفع می کنه پس از مدت کوتاهی به دلیل ابتلا به یبوست مجددا این اخلاط جذب خون می شن ؛ این اخلاط اینقدر خون کثیف می کنن که طرف یکسره دچاره بی حالی و چرت زدنه و اصلا از حال خودش رضایت نداره ...

تعریف پزشکی یبوست:

متاسفانه طب رایج نتونسته یه تعریف کلی و کاربردی از یبوست ارائه کنه به عنوان مثال بعضی منابع آوردن که فردی که کمتر از سه بار درهفته اجابت مزاج داشته باشه مبتلا به یبوسته ! جای دیگه اومده که وزن مدفوع ملاک تشخیص یبوسته ... که اصلا نمی تونه تعریف درستی باشه ... به نظر می رسه فردی نیاز به درمان یبوست داره (مبتلا به یبوسته) که حداقل یک بار در شبانه روز اجابت مزاج سهل و آسان داشته باشه . بعضی گفتن ، تاخیر در سیر حرکت مدفوع در روده یبوست نام دارد ... دکتر احمدیه در کتاب راز درمان آورده که مدفوع عادی ، نرم و به رنگ گندمی سبز یا زرده که تقریبا 75 درصدش آب تشکیل می ده در حالی که رنگ مدفوع یبس ، کدر و مایل به سیاهی و خشک و سفته ... بنابراین  جمع بندی همه این حرفا این میشه که اگر کسی یک روز در میان هم اجابت مزاج داشته باشه باید تحت درمان قراربگیره و همچنین کسی که هر روز اجابت مزاج داره اما با زحمت و حجم کم و خشک مدفوع روبروست هم باید تحت درمان یبوست قراربگیره ... البته میزان چسبندگی مدفوع هم خیلی موثره گاهی چسبندگی مدفوع یبس خیلی زیاده و همین باعث حرکت کند مدفوع در روده میشه ، مدفوع عادی تقریبا چربه و به راحتی حرکت می کنه و دفع میشه ... خوردن روغن های خوبی مثله زیتون یا کنجد می تونه موثر باشه...

با تغذیه ناصحیح امروزی در همه مزاج ها شاهد یبوست هستیم هرچند بلغمی ها(افراد بسیار چاق پفی) بیشتر با این عارضه دست و پنجه نرم می کنند.

خب حالا درمانش چیه ؟

درمانش دو مرحله ست که کاملا وابسته به همه ...  الف ) اصلاح تغذیه   ب) درمان

اصلاح تغذیه :

مصرف بی رویه و روزانه برنج و انواع نان بدون سبوس در ایجاد این عارضه خیلی موثره ... پس پرهیز از این موارد و در مقابل استفاده از میوه ، سبزی و آش بسیار مفید به فایدست ... همانطور که قبلا گفتیم یبوست از نظر لغوی یعنی خشکی ... پس صرف مصرف مواد با طبیعت سرد عامل یبوست نیست بلکه خشکی این مواد می تونه عامل اصلی بروز یبوست باشه برنج سرد هست اما بسیار خشکه و خشکی اون خیلی مضره البته خوردن برنج در مناطق جغرافیایی خشک این موضوع تشدید می کنه همون طور که در مناطق مرطوب مثل شمال یا جنوب کشور به دلیل رطوبت جغرافیایی خوردن برنج اثر خشکی و یبوست زایی نداره چون رطوبت محیط از خشکی برنج کم می کنه ... البته نکنه خیلی مهم اینه که در طب سنتی یه قاعده بسیار مهم داریم اونم اینه که ترک عادت موجب مرض است ! زیاد این جمله را شنیدین .. . ولی خب درسته چون به عقیده حکما هیچ وقت نباید بدن را به یکباره به چیزی که عادت داشته (هرچند اشتباه و غلط بوده) ترک بدیم و این خودش عامل ایجاد بیماری ثانویه می شه پس به تدریج و در اولین گام میشه به این افراد گفت که مصرف برنج را به نصف کاهش بدن و طی مدتی که گذشت کم کم کلا بذارن کنار تا درمانشان هم تکمیل نشده مصرف نکنن ... و اگر هم می خوان که برنج مصرف کنن حداقل به صورت شیربرنج مصرف کنن که اون رطوبت مورد نیاز از شیر تامین کنن ...

نکته خیلی مهم دیگه اینه که مصرف آش ها  و آبگوشت ها به دلیل استفاده از حبوبات امکان داره باعث نفخ معده بشه اما هرگز نباید به این دلیل مصرف اون ها قطع بشه ، واسه غلبه بر نفخ حبوبات و بعضی از مواد نفخ زا می شه از زیره سیاه به همراه غذا استفاده کرد .


خب پس اولین قدم در درمان یبوست و کلا درمان همه بیماری ها اصلاح سبک زندگی و رژیم غذاییه ... و شاید مهمترین بخش هم همین اصلاح تغذیه باشه که بیشتر از 50 درصد مشکل حل می کنه ...

گام بعدی درمان داروییه :

قبلش باید بگیم یبوست باید به سه نوع : خفیف ، شدید و خیلی شدید تقسیم بندی کرد .

یبوست خفیف  (اجابت مزاج هر دو یا سه روز یکبار):

در این نوع از یبوست علاوه بر اصلاح رژیم غذایی استفاده از معجون خاکشیر(به همراه آب گرم نه آب سرد) خیلی مفیده ... مخصوصا در مناطقی که هوا بسیار گرمه که باعث سوختن خون و اخلاط و به وجود اومدن خلط فاسد میشه ، خاکشیر خیلی مفیده ... دو قاشق در یک لیوان آب گرم تا دوهفته و روان شدن مزاج.

نکته بسیار مهم اینه که طبیعت خاکشیر یه طبیعت گرم و تره که اگر به همراه آب گرم مصرف بشه بسیار روان کننده ست اما اگه با آب سرد اسفاده بشه بسیار قابضه یعنی یبوست زاست !!!

یبوست شدید (اجابت مزاج بیش از 3روز):

در این نوع از یبوست علاوه بر اصلاح تغذیه و مصرف خاکشیر از مسهلات(اسهال آورها) استفاده می کنیم البته زمان استفاده از مسهل 7 تا 14 روز بعد از شروع مصرف خاکشیره ، زمانی که اجابت مزاج روان شد و به صورت اجابت مزاج روزانه رسید .

فرمول مسهل:

برگ سنای مکی (نه پاکستانی) 2 قاشق + گل سرخ هم 2 قاشق که به همراه یک و نیم لیوان آب 20 دقیقه دم کرده و بعد از صاف کردن استفاده میشه ... بهترین زمان مصرف یک ساعت بع از خوردن صبحانه ست که نه شکم پره نه خالی ... که البته نباید بعد از خوردن مسهلات خوابید و معمولا 4 تا 5 ساعت بعد از خوردن ، اسهال شروع میشود (اگر با دلپیچه همراه بود نگران نباشید اثر برگ سنا همینه) و سه تا پنج نوبت دفع اتفاق میفته ، اگر با یک نوبت خوردن این دارو اسهال اتفاق افتاد مصرف دارو کافیست و آن را قطع می کنیم ولی اگر اسهال ایجاد شده خفیف بود 2روز بعد با دو برابر مواد قبلی (4قاشق از هرکدام ) تکرار می کنیم ؛ این دارو را نباید بیش از دوبار استفاده کرد .

یبوست شدید (یبوستی که چندین سال سابقه دارد)

در یبوست شدید مصرف مسهل ممنوعه چون ذرات و مواد دفعی طی چندین سال به روده چسبیده و تجویز مسهل باعث می شه که مختصر آبی که در روده وجود داره تخلیه شده و مدفوع خشک تر از قبل به جداره روده بچسبه ؛ لذا در این مورد درمان را مثل یبوست خفیف انجام می دهیم و دو هفته ای یکبار عمل تنقیه را انجام می دهیم

و بعد از دو هفته در صورت عادی شدن اجابت مزاج (دفع روزانه) برای تکمیل درمان مسهل را تجویز می کنیم .

عمل تنقیه چیست و روش انجام آن چگونه است ؟

تنقیه شستشوی روده هاست  برای رفع مواد چسبیده ناشی از یبوست انجام می شه ... در دو نوبت معین و ساعت مشخص در شبانه روز می توان این عمل را انجام داد یکی 8 تا 9 شب و دیگری 8 تا 9 صبح  ؛ دو تا بسته گل ختمی با مقداری روغن زیتون و یک یا دو سرنگ رکتال نیاز است.

روش انجام :

ساعت 6:30 عصر یک بسته گل ختمی را در 4 لیوان آب جوشانده ولرم که شد اجازه می دیم یک ساعت به حال خودش بماند بعد آن را صاف کرده و یک قاشق روغن زیتون به آن اضافه می کنیم ...

مرحله 1) ساعت 7:55 عصر یک مشمع تمیز زیرمان می اندازیم و روی زمین (یا داخل حمام) به روی دست چپ میخوابیم سرنگ رکتال(از داروخانه تهیه شود برای پمپاژ محلول به داخل مقعد)را چرب کرده و پا را در شکم جمع میکنیم و یک پمپ را پر میکنیم داخل سرنگ رکتال کرده به آرامی فشار میدهیم نفس عمیق میکشیم تا مایع داخل پمپ به بدن تزریق شود و بدون اینکه پمپ را از فشار ول کنیم بیرون میآوریم (اگر ول کنیم تمام مواد مجدد به داخل پمپ برمیگردد)

شکم را جهت عقربه ساعت ماساژ میدهیم و بعد از 5 دقیقه به دستشویی رفته تخلیه میکنیم در اولین تخلیه بدن سبک میشود و گاز و حباب و گاهی اوقات سنگ های چسبیده به روده بزرگ خارج میشود . بعد کامل سرنگ رکتال را میشوییم و دستمان را هم میشوییم و دوباره میخوابیم.

مرحله 2) مجدد سرنگ رکتال را چرب میکنیم و این بار 2 تا 2.5 پمپ را همراه با نفس های بسیار عمیق تزریق میکنیم بعد مجددا،ً نفس های بسیار عمیق میکشیم و در جهت عقربه های ساعت شکم را ماساژ می دهیم و بعد از 10 دقیقه به دستشویی رفته و تخلیه راانجام میدهیم . در این مرحله راست روده هم شستشو داده میشود

مرحله 3) مجددا سرنگ را چرب کرده و پا را در شکم جمع میکنیم و هر چه در ظرف مانده را تزریق میکنیم و بین 20 تا 30 دقیقه تحمل کرده و بعد تخلیه را انجام میدهیم در این مرحله روده کوچک هم شستشو داده میشود . بعد از انجام این عمل احساس سکون و آرامش در بدن به وجود میآید .

روز بعد بین ساعت 8 تا 9 صبح مجددا این عمل را با بسته دوم گل ختمی تکرار میکنیم.

این عمل بسیار موثر در پاک سازی روده ست .

موارد منع دادن مسهل به بیمار:

  • انسداد روده بعد از مصرف غذاهای سنگین و خشک

  • افراد لاغر و ناتوان

  • گرمای شدید هوا

  • بارداری یا شیردهی

  • تب بالا(مگر تبی که ناشی از یبوست باشد)

  • بعد از انجام فصد تا چند روز دادن مسهل ممنوع است

  • ضعف معده و روده

  • بواسیرخونی

بعد از خوردن مسهل هم چند تا کار ممنوعه :

  • خوردن آب سرد

  • مقاربت جنسی

ان شاءا... کسی دچار این ام الامراض نشه که خیلی عارضه بدیه ... و اگر دچار شد با این موارد که گفتیم خودش زودتر درمان کنه چون اگه درمان نشه عوارض و بیماری های جانبی دیگه در انتظارشه ...

۰۷
آذر



همیشه شنیدیم که معجزه پیامبر اکرم (صقرآن کریمه ... در عظمت و بی همتایی قرآن کریم مگه کسی می تونه شک کنه؟ اعجاز قرآن ؛ مفاهیم بلند قرآن ؛ پویایی قرآن و جامعیت این کتاب مقدس برکسی پوشیده نیست ... اصلا رسالت تبیین همچین کتابی کسی غیر پیامبر اعظم می تونه داشته باشه؟ می دونید می خوام چی بگم ؟ اصلا چهارده معصوم سلام الله علیهم همه خودشونو قرآن ناطق می دونستن یعنی تجلی تمام معنای قرآن که به صورت یه انسان کامل وجود پیدا کرده همین چهارده معصوم هستن واسه همینه که پیامبراعظم (ص) در حجه الوداع در روز غدیر حدیث ثقلین تبیین می فرمایند که دو گوهر گران بها یکی قرآن یکی اهل بیت(عترت) بین شما گذاشتم که تا قیامت این دو از هم جدا نمی شن و هرکس به این دو (نه فقط قرآن بلکه اهل بیت + قرآن) چنگ بزنه هرگز گمراه نمیشه ... این یعنی ارتباط معنا دار و بی بدیل قلب امام و وجود امام با قرآن ... پس هرچه قرآن منزلت داره به همون اندازه یا حتی بیشتر امام و وجود و حقیقت ذات امام منزلت و بزرگی داره ... اما من چیز دیگه ای که می خوام بگم ... اینا رو گفتم تا شان و مقام قرآن کریم تو ذهن ما بیشتر تداعی بشه ... و اینه معجزه پیامبرمون ...آیا درمورد معجزات دیگر ایشان چیزی شنیدید؟

تا بحال در مورد شق القمر چیزی شنیدید؟ حتما شنیدید... داستانش کوتاه بگم : «مشرکان نزد رسول خدا آمدند و گفتند: اگر راست می گی و تو پیامبر خدایی، ماه را برای ما دوتکه کن! فرمود: اگر این کار را کنم ایمان می آورید؟ گفتن بله  ؛ از قضا آن شب، شب چهاردهم ماه بود و قرص ماه کامل ؛ پیامبر از پیشگاه خداوندتقاضا کرد، که آن چه را خواسته اند به او بدهد، ناگهان ماه دو تکه شد و رسول الله آن ها را صدا می زد و می فرمود: ببینید

هر چند مشرکین، طبق عادت شان، این معجزه را انکار کردند که این عمل(معجزه)، سحر می باشد. به دنبال این معجزه، آیات ابتدایی سوره قمر نازل می شود: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ. وَ إِنْ یرَوْا آیةً یعْرِضُوا وَ یقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ « قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت. و اگر معجزهای ببینند، روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است »

یا قضیه به حرکت درآمدن درخت:

امیر المو منین می فرماید : روزی من با پیامبر (ص) بودم که بزرگان قریش به خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند : ای محمد ! تو ادعای بزرگی می کنی که پدران تو چنین ادعایی نکرده اند و ما از تو درخواستی داریم اگر اجابت کنی می فهمیم که تو پیامبر و فرستاده ی خداوندی و اگر اجابت نکنی می فهمیم که ساحر و دروغگو هستی .پیامبر (ص) فرمود : سوال شما چیست ؟ گفتند : برای ما بخواهی که این درخت از ریشه کنده شود و در پیش روی تو باستد.پیامبر فرمود : خداوند بر همه چیز تواناست . اگر چنین کند ایمان می آورید ؟

پاسخ دادند: آری . حضرت فرمود : من انجام می دهم و می دانم ایمان نخواهید آورد و در میان شما جمعی حضور دارند که در جنگ بدر کشته خواهند شد ودر چاه بدر خواهند افتاد و جمع دیگری هستند که برای جنگ با من لشکرها آماده خواهند کرد . آنگاه فرمود ای درخت ! اگر ایمان به خدا و روزقیامت داری و می دانی که من رسول خداهستم به اذن خدا با ریشه های خود از جا کنده شو و در نزد من بایست .امیر المومنین گوید : به خداوندی که او را به حق فرستاد آن در خت با ریشه های خود از زمین کنده شد و با صدایی شدید که همانند صدای بال های مرغان بود روانه شد و در نزد حضرت ایستاد و سایه بر سر مبارک او انداخت و شاخه بلند خود را بر سر آن حضرت گشود و شاخه دیگر خود را بر سر من گشود و من در طرف راست او ایستاده بودم .وقتی این معجزه را دیدند از روی تکبر و بزرگی گفتند امر کن درخت بگردد و دو نیم شود و نیمی باز گرددو نیم دیگر در جای خود بماند . حضرت امر کرد و برگشت و نصفش جدا و با سرعت وصدای بلند به نزد حضرت رسید . گفتند : بگو که این نصف هم برگردد و با نصف دیگر متصل گردد. پیامبر (ص) فرمود و این کار هم صورت گرفت . اما ایمان نیاوردند!

یا قضیه رد الشمس؟

روزی علی†)ع) در منزل پیغمبر اکرمˆ حضور داشتند که ناگهان جبرئیل برای ابلاغ وحی الهی فرود آمد.

رسول خدا (که معمولاً در هنگام وحی دچار فشار سنگینی می شدند و به جایی تکیه می کردند ) سر مبارک خود را روی زانوی علی† گذارد و سر برنداشت تا هنگامی که آفتاب غروب کرد.

علی(ع)† که نماز عصر را نخوانده بود، بی اندازه پریشان شد. زیرا نمی توانست سر پیامبر را از روی زانوی خود بردارد و نه می توانست نماز را به طور معمول به جا آورد. در نتیجه چاره ای نداشت جز این که همان طور که نشسته است، نماز بخواند و رکوع و سجود را با اشاره به جا آورد.

پیامبر اکرمˆ پس از آن که از آن حالت روحانی خارج شد، به علی (ع)†فرمود: نماز عصرت قضا شد؟ حضرت عرض کرد: چاره ای جز این نداشتم. زیرا حالت وحی که برای شما پیش آمده بود، مرا از انجام وظیفه (طبیعی و کامل) بازداشت.

رسول خداˆ فرمود: اینک از خدا بخواه تا خورشید را به جای اول برگرداند تا نمازت را در وقتش به جای آوری. خداوند دعای تو را مستجاب می کند، چرا که از خدا و رسول او اطاعت کرده ای.

حضرت علی(ع)† دعا فرمود و دعای او مستجاب شد و خورشید به محلی بازگشت که امکان خواندن نماز عصر به وجود آمد و آن گاه غروب کرد.

اینها حقایقی ست که یا قرآن کریم آنها را نقل نموده یا احادیث آن به حد تواتر رسیده و جای هیچ انکاری برای آن نیست ... اما گاهی واقعا به خودم میگم این معجزات با تمامی عظمتی که دارند بازم اونی نیستن که بتونن عرب جاهلی اون زمانو رام کنن ... می تونید چرا؟ ... داستان مرد یهودی که بر سر پیامبر زباله یا شکمبه شتر می ریخت حتما شنیدید که اون مرد مریض شد و پیامبر به عیادتش رفت ؟ اونقدر خجالت زده شده و بهت زده شده بود که ملحفه رو سرش کشیده بود ... 
فکرکن چقدر یه آدم می تونه نادان باشه که با همچین موجود بی نظیری اینکارو بکنه که هرروز خاکستر بریزه روسره پیامبر خدا ... یا میگن یه عرب بادیه نشین اومد محضر رسول خدا ازش سوال کنه اینقدر حرکات و درخواست هاش زننده بود که علنن توهین می کرد حتی پاشو دراز کرده جلوی پیامبر میگه ناخن های پام بگیر .... و پیامبر جلوی عکس العمل صحابه میگره و دعوت به آرامش می کنه و ناخن های مرد می گیره !!!!!!!!

می دونید می خوام اوج نادانی و سنگدلی و کج فهمی عرب اون زمان بگم ... بعضی هاش گفتنی نیست این قضیه که می خوام بگم اینقدر وقتی شنیدم حالم گرفته شد که حد نداره عکس العمل دور و وریام هم همین بود ... قضیه مردی که اومد پیش پیامبر و گفت آیا برای من هم راه بخششی هست ؟

روزی که دخترم به دنیا آمد، وقتی خواستم زنده بگورش کنم  همسرم خیلی از من خواهش و تمنا کرد که این دختر را هم مثل دختران دیگرم زنده به گور نکنم! من این بار به التماسش توجه نمودم و این کار را نکردم! آن هم به این شرط که هیچ کس از دوست و آشنا و فامیل و همسایه ها به وجود این دختر در خانه ما پی نبرد!…

روزها و سال ها سپری شد تا اینکه دخترمان بزرگ شد و شرایط به گونه ای شد که دخترم از تمام دخترهای فامیل و منطقه قشنگ تر و شیرین تر بود، البته تمام این مدت نگذاشتم  کسی بفهمد که دخترداریم

روزی به همسرم گفتم:می خواهم همراه دخترم به فامیل و اقوامم سر بزنم ، پس لطفا او را آماده کن تا همراهم بوده و در طول راه کمکم کند و برایم غذا و خوردنی درست کند!

مرد  می گوید : همسرم در حالی که از خوشحالی بابت اینکه بالاخره به دخترم علاقمند شده و او را همراه خود به سفر می برم در پوستش نمی گنجید و زیباترین لباس ها را به تن دخترم کرد ولی باز از من خواهش نمود که بلایی بر سر دخترمان نیاورم!!!

من هم به همسرم قول دادم که از او به بهترین شیوه مواظبت نمایم

مرد نامرد قصه ما دخترک را به بیابان می بره و شروع به کندن چاهی می کنه که البته دخترک هم به بابا کمک می کنه ... آخرش دخترک بیچاره را داخل چاه می اندازه ... در حالی که دخترک التماس بابارا می کرده ...

 زمانی که این مرد سرگذشتش تعریف می کرد، هم پیامبر(ص) و هم همراهانش گریه می کردند! پیامبر واقعا چی بگه به این آدم ؟

جهالت تا این حد ؟ حالا فک کن از اون عرب جاهلی چطور افرادی مثه ابوذر و مقداد و .... تربیت می شن به نظر شما این تربیت فقط اثر و حضور قرآنه ؟... پس شخص پیامبر برای تربیت این قوم چه کار  کرده ؟

چه قدر دغدغه هدایت این قوم داشت چقدر خود خوری می کرد...  تا جایی که خدا بهش می گه چراخودت داری اذیت می کنی ... اگه هدایت نمیشن ولشون کن ... ما قرآن را به تو نازل نکردیم که خودت را به مشقت بیندازی، خیلی به خودت فشار می‌آوری «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»(شعراء/3) یا در جای دیگر می فرماید : تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً» فرقان/ 43 تو مسئوول حفاظت مردم نیستی نه وکیلی نه حفیظی. تو فقط مسئول این هستی که به آنها بگویی. اگر گفتی مسئولیت را انجام داده‌ای.بگو و دیگر کاری نداشته باش (اینقدر حرص نخور)

یا جای دیگر از قران کریم می فرماید «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ»(فاطر/8 ) اینقدر روحت برای مردم حسرت نخورد، چه قدر آه می‌کشی؟ چقدر حرص می‌خوری؟

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»؛[۱] به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است ! پیامبری که به هدایت بشر حریصه یعنی تمام هم و غم او هدایت مردمه و در این راه با تمام وجود تلاش می کنه حرص می خوره خود خوری می کنه اینقدرکه خدا بهش میگه نیاز نیست بیشتر از وظیفه خودت حرص بخوری و سلامتی خودت به خطر  بندازی اما پیامبر با تمام توان تلاش می کنه و با قومی سر و کله می زنه که نادانترین و جاهلترین قوم تاریخ هستن   ؛ خودشون جایی فرمودن هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد ( ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت) و این قوم را تربیت کردند و به ثمر رساندن .

کلام آخر اینکه به نظر من معجزه پیامبر خلق و اخلاق بی نظیر ایشونه و خداوند در قرآن از این اخلاق بی نظیر با لفظ خلق عظیم یاد می کنه ( و انک لعلی خلق عظیم (قلم/21) اگر بخواهیم معنای لفظ عظیم را درک کنیم باید بدانیم که خداوند این لفظ را در حالی برای اخلاق پیامبراکرم بکار می بردند که  لفظ قلیل را برای این دنیا به کار بردن یعنی این دنیا با همه عظمتی که داره قلیله اما اخلاق پیامبر عظیمه ...(...قل متاع دنیا قلیل ... نساء/77



 واسه همینه که این پیامبر الگو تمام بشیریه: 

 ( لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ... ( احزاب/21)

قطعاً رسول خدا برای شما همواره الگو و سرمشق نیکویی است


وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکونوا شُهَدآءِ عَلَی النّاسِ وَیَکونَ الرَّسول    عَلَیْکُمْ شَهیدا  

 و بدین گونه شما مسلمانان را امّتی میانه قرار دادیم تا الگوی مردم دنیا باشید . همان طوری که پیامبر برای شما الگو و سرمشق است(بقره/143)